کرد پرس/ ﺟﻨﮓ، ﻫﻤﻮاره ﻳﻚ ﻣﻮﺿﻮع ﺟﺪی و ﻣﺨﺘﻞ ﻛﻨﻨﺪه سلامت و بهداشت عمومی ﺟﺎﻣﻌﻪ ﺑﻮده اﺳﺖ. از ﻣﻴﺎن ﻋﻮاﻣﻞ اﺳﺘﺮس زا، ﺷﺎﻳﺪ ﻫﻴﭻ ﻛﺪام ﺑﻪ اندازه جنگ شدید، گسترده و نابودگر نباشد. در این میان ﺣﻤﻼت ﺷﻴﻤﻴﺎﻳﻲ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻳﻜﻲ از ﻣﺨﺮب ﺗﺮﻳﻦ اﺑﺰارﻫﺎی ﺟﻨﮕﻲ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ آﺳﻴﺐ ﻫﺎی ﻛﻮﺗﺎه ﻣﺪت و ﺑﻠﻨﺪﻣﺪت ﺧﺎﻧﻮادﮔﻲ، رواﻧﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ ﺑﺮ حیات تمام موجودات زنده برﺟﺎی بگذارند.
بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه در سال ۱۹۸۸، فاجعهای هولناک و نقطه عطفی در تاریخ جنگهای مدرن بود. این واقعه، علاوه بر تلفات انسانی گسترده و ویرانیهای فیزیکی، زخمهای عمیقی بر روان و روح تاریخی جامعه کردستان و به ویژه بازماندگان این تراژدی بر جای گذاشت.
بمباران شیمیایی سردشت یک جنایت جنگی و بمبارانی بود که نیروهای هوایی عراق در ۷ تیر ۱۳۶۶ بمب های شیمیایی را بر روی غیرنظامیان بی گناه ساکن سردشت آوار کردند؛ که منجربه کشته شدن ۱۱۰ غیرنظامی و مسمومیت ۸ هزار نفر شد، که فیلم گیرا و زیبای درخت گردو با الهام از این واقعه تلخ ساخته شدهاست.
همچنین بمباران شیمیایی حلبچه (کیمیابارانی ھەڵەبجه) یا کشتار حلبچه، که باز یک حمله شیمیایی توسط نیروهای تحت امرصدام در شهر حلبچه، کردستان عراق بود که در ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ طی روزهای پایانی جنگ ایران و عراق افتاد. این بمباران بخشی از عملیات گستردهای بهنام عملیات انفال بودکه بر ضد ساکنان مناطق کردنشین انجام گرفت. ما بایدآشکار بدانیم و این زخم بزرگ زمینی را فریاد بزنیم که در این حمله نزدیک به ۳ هزار و ۲۰۰ تا ۵ هزار نفر کشته و نزدیک به ۷ تا ۱۰ هزار نفر را زخمی کرد، که شمار زیادی از آنان غیرنظامی بودند؛ صدها تن دیگر بر اثر عواقب، بیماریها و نقص جسم در هنگام تولد در سالها پس از حمله کشته شدند همچنین بسیاری از قربانیان هنوز از بیماری هایی مانند لوسمی و سایر سرطان ها، نقایص مادرزادی، فلج اعصاب یا بیماری های تنفسی و همچنین آسیب های روانی ناشی از قرار گرفتن در معرض گاز سمی رنج می برند.
بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه فاجعهای هولناک بود که تأثیرات عمیق و ماندگاری بر سلامت روان بازماندگان و جامعه تاریخی کردستان به جا گذاشت. این واقعه نه تنها یک فاجعه انسانی با ابعاد فیزیکی و تلفات گسترده بود، بلکه یک بحران روانشناختی عمیق را نیز به دنبال داشت. علیرغم گذشت سالها از این واقعه، پیامدهای روانی ناشی از آن همچنان بر بازماندگان و جامعه حلبچه سایه افکنده است. عدم توجه کافی به ابعاد روانشناختی این فاجعه و کمبود مطالعات جامع در این زمینه، باعث شده است که درک کاملی از اثرات مخرب و بلندمدت آن بر سلامت روان افراد و جامعه وجود نداشته باشد.
بنابراین، مسئله اصلی این است که بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه چه پیامدهای روان شناختی بر بازماندگان و جامعه داشته است؟ به طور مشخص، بررسی موارد زیر ضروری به نظر میرسد:
- شیوع و نوع اختلالات روانی در بازماندگان (مانند PTSD، افسردگی، اضطراب و غیره).
- تأثیر فاجعه بر روابط اجتماعی، خانوادگی و اعتماد عمومی.
- نقش عوامل فرهنگی و اجتماعی در شکلگیری پاسخهای روانشناختی به تروما.
- نیازهای روانشناختی برآورده نشده بازماندگان و راهکارهای موثر برای بهبود سلامت روان آنها.
- انتقال بین نسلی تروما و تأثیر آن بر نسلهای بعدی.
ما باید بدانیم و بپذیریم که عدم شناخت دقیق و کافی از ابعاد روان شناختی، مانع از ارائه خدمات مناسب و موثر به بازماندگان و بهبود کیفیت زندگی آنها میشود. همچنین، عدم آگاهی عمومی از پیامدهای روانی جنگ، میتواند منجر به تکرار چنین فجایعی و بیتوجهی به قربانیان شود.
بنابراین در این نگاشته ما به دنبال تبیین و برجسته کردن جنبههای مغفولمانده فاجعه حلبچه شدیم تا از این طریق، گامی در جهت افزایش آگاهی عمومی و ارائه خدمات مناسب به بازماندگان برداشته شود؛ چراکه تحلیل روان شناختی این فاجعه تلخ میتواند به درک بهتر پیامدهای مخرب جنگ و تاثیرات ماندگار آن با هدف افزایش آگاهی عمومی نسبت به عواقب هولناک جنگ و لزوم تلاش برای صلح و جلوگیری از تکرار چنین فجایعی در دل پرخون تاریخ، یاری رساند.
در ادامه به برخی از جنبههای روان شناختی مهم این فاجعه اشاره می کنیم:
۱. تروما و اختلال استرس پس از سانحه (PTSD):
- تجربه مستقیم تروما: بازماندگان سردشت و حلبچه شاهد مرگ و میر گسترده، آسیبهای جسمی وحشتناک و از دست دادن عزیزان خود بودند. این تجربیات به طور مستقیم منجر به تروما و بروز علائم PTSD مانند یادآوریهای ناخواسته، کابوسها، بیحسی عاطفی، گوشهگیری اجتماعی و تحریکپذیری شدید میشود.
- غم و اندوه پیچیده: باید بدانیم از دست دادن عزیزان در شرایط فاجعهآمیز و عدم امکان برگزاری مراسم سوگواری مناسب، منجر به غم و اندوه پیچیده و مزمن در بازماندگان میشود.
- احساس گناه بازماندگی: برخی از بازماندگان ممکن است احساس گناه کنند که زنده ماندهاند در حالی که دیگران جان خود را از دست دادهاند.
۲. اختلالات روانی دیگری چون:
- افسردگی: احساس ناامیدی، بیانگیزگی و فقدان لذت از زندگی در میان بازماندگان بسیار شایع است.
- اضطراب: نگرانی مداوم در مورد سلامتی، امنیت و آینده، منجر به اضطراب فراگیر و حملات پانیک میشود.
- اختلالات خواب: کابوسها، بیخوابی و ترس از خوابیدن به دلیل تداعی شدن خاطرات دردناک، باعث اختلال در خواب بازماندگان میشود.
- سوء مصرف مواد: برخی از بازماندگان برای مقابله با درد و رنج روانی خود، به سوء مصرف مواد مخدر یا الکل روی میآورند.
۳. تأثیرات اجتماعی و فرهنگی:
- فروپاشی اعتماد: فاجعه شیمایی سردشت و حلبچه باعث فروپاشی اعتماد به دولت، نهادهای بینالمللی و حتی افراد جامعه میشود.
- تبعیض و انگ: بازماندگان ممکن است به دلیل آسیبهای جسمی و روانی خود، با تبعیض و انگ اجتماعی روبرو شوند.
- انتقال بین نسلی تروما: تروما میتواند از طریق والدین به فرزندان منتقل شود و نسلهای بعدی را تحت تأثیر قرار دهد.
۴. نیازهای روانشناختی بازماندگان:
- درمانهای روانشناختی: ارائه خدمات رواندرمانی تخصصی برای درمان PTSD، افسردگی، اضطراب و سایر اختلالات روانی ضرورت اساسی و بنیادین دارد.
- حمایت اجتماعی: ایجاد شبکههای حمایتی برای بازماندگان، شامل گروههای خودیاری، مشاورههای خانوادگی و حمایتهای اجتماعی ضرورت دارد.
- توانمندسازی: ارائه آموزش، فرصتهای شغلی و سایر منابع برای توانمندسازی بازماندگان و کمک به آنها برای بازسازی زندگی دوباره خود یک امر مهم و حیاتی است.
- عدالت و جبران خسارت: پیگیری عدالت و تحقق نیازهای اساسی بازماندگان و جبران خسارتهای وارده به آنها، میتواند به بهبود سلامت روان جمعی آنها یاری رسان باشد.
نتیجهگیری:
واقعیت فاش و آشکار این است که در طول تاریخ، مردم کردستان همواره با شجاعت و ایستادگی در برابر ظلم و تجاوز، از هویت، فرهنگ و سرزمین خود شرافتمندانه دفاع کردهاند. از مقاومت در برابر اسکندر مقدونی تا مبارزه با صدام خونخوار و داعش جنایتکار، تاریخ کردستان را مملو از حماسههای جاودان و رشادتهای بینظیر تاریخی کرده است.
علیرغم تمام این مسایل، مردم کردستان همواره با امید به آینده زنده مانده اند و به جهانی همراه با صلح که سازها جای تانک ها و سلاح ها را بگیرد، اندیشیده اند. فرهنگ مقاومت و ایستادگی، در تار و پود جامعه کردستان تنیده شده است. مردم کردستان همواره با شرافت و عزت نفس زندگی کردهاند و حاضر نشدهاند در برابر ظلم و ستم سر خم کنند.
به گواه تاریخ بمباران شیمیایی سردشت و حلبچه، فاجعهای فراموشنشدنی است که چهره کریه جنگ علیه کوردها را به وضوح به تصویر میکشد. این واقعه، نه تنها جان هزاران انسان بیگناه کورد را گرفت و آسیبهای جسمی جبرانناپذیری بر بازماندگان وارد کرد، بلکه ضربهای عمیق بر روان و روح جامعه بشری وارد ساخت. تحلیل روانشناختی این فاجعه، نشان میدهد که جنگ تنها به کشتار و ویرانی محدود نمیشود، بلکه پیامدهای روانی مخرب و بلندمدتی بر سلامت روان افراد، خانوادهها و جوامع دارد.
جنگ، فارغ از هر توجیه و هدفی، ذاتاً ضدانسانی است. جنگ، ارزشهای انسانی، اخلاق و احترام به کرامت انسان را زیر پا میگذارد و بستر مناسبی برای بروز خشونت، جنایت و بیرحمی فراهم میکند. فاجعه تاریخی سردشت و حلبچه، نمونهای بارز از این واقعیت تلخ است که جنگ، نه تنها جسم انسانها را نابود میکند، بلکه روان و روح آنها را نیز به شدت آسیب میزند.
با توجه به پیامدهای هولناک روان شناختی جنگ، ما باید با تمام توان در جهت محکوم کردن و جلوگیری از وقوع آن تلاش کنیم. صلح، تنها راه تضمین سلامت روان و سعادت جوامع بشری است. ما باید با ترویج فرهنگ صلح، مدارا و گفتوگو، زمینههای وقوع جنگ را از بین ببریم و جهانی عاری از خشونت و نفرت ایجاد کنیم.
یادآوری و تحلیل فجایعی مانند سردشت و حلبچه، میتواند به عنوان هشداری برای بشریت عمل کند تا هرگز اجازه ندهد تاریخ تکرار شود و بار دیگر شاهد چنین جنایات هولناکی نباشیم.
بیایید همگی با هم برای ساختن دنیایی بهتر و صلحآمیزتر برای نسلهای آینده تلاش کنیم.
نظر شما