کردپرس- روستای باباگرگر از توابع بخش دلبران از بخش های چهارگانه شهرستان قروه، یکی از مراکز زیارتی و جاذبه های گردشگری مشهور استان کردستان است. باباگرگر، در فاصله ۱۸ کیلومتری شمال شرقی قروه قرار دارد. اهالی این روستا که به زبان ترکی آذری سخن می گفتند، طی دهه های گذشته از این آبادی به مناطق دیگر از جمله شهر قروه و همدان کوچیده اند و امروزه چند خانوار بیشتر در این ولایت اقامت ندارند و بر همین اساس می توان گفت این روستا اکنون تقریباً خالی از سکنه است. با این حال روستای باباگرگر، نامی آشنا در تاریخ کردستان و حوزه جاذبه های فرهنگی و قطب های گردشگری مذهبی و طبیعی منطقه به شمار می آید. روستای باباگرگر بخشی از شهرت تاریخی خود را مدیون وجود امامزاده سیدجلال الدین است و بخش دیگر این معروفیت و بلندآوازگی که حتی به متون تاریخی و سفرنامه سیاحان خارجی راه یافته، مرهون پدیده های شگفت انگیز طبیعی از جمله چشمه آب معدنی و پشتی دراز و برآمده از زمین موسوم به اژدهای سنگی است که در اطراف آن قرار دارد.
در واقع باید گفت، باباگرگر، یکی از قطب های گردشگری و مراکز سیاحتی قروه است که برخوردار از جاذبه های چندگانه زیارتی، درمانی و تفریحی است و این ویژگی ها از دیرباز، موقعیت منحصر به فردی به این روستا، در میان بناها و آثار تاریخی و طبیعی منطقه، ارزانی داشته است. هرچند از زمان های گذشته تا به امروز سرمایه گذاری چندانی بر روی این ناحیه مستعد جذب گردشگری داخلی و خارجی صورت نگرفته اما آمار و اطلاعات موجود نشان می دهد باباگرگر به عنوان جاذبه زیارتی و سیاحتی، در کنار دریاچه سراب، از جمله معروف ترین و مهم ترین جاذبه های تاریخی و طبیعی شهرستان قروه است که در طول سال، بیشترین تعداد گردشگر و بازدید کننده را از داخل و خارج استان کردستان به خود اختصاص می دهد. بنا به برخی گزارش ها، امامزاده باباگرگر پس از زیارتگاه های هاجره خاتون، امامزاده پیرعمر و کوسه هجیج در رتبه چهارم مراکز پرپیننده زیارتی استان قرار دارد (فقیه بحرالعلوم، ۱۳۹۰: ۹۷ / خبرگزاری کردپرس: ۲۶/۱۲/۹۴).
در اینجا، ابتدا پیرامون امامزاده باباگرگر یا همان بقعه سیدجلال الدین به عنوان یک بنای تاریخی و زیارتگاه مذهبی سخن می گوییم و سپس به بحث درباره جاذبه های طبیعی این روستا یا همان چشمه آب معدنی و دیگر آثار و پدیده های طبیعی خارق العاده آن می پردازیم. هرچند که در توضیح وجه تسمیه این روستا، ناگزیر به پدیده های طبیعی شگفت انگیز روستا، اشاراتی کوتاه صورت می گیرد. در این میان، پیش از ورود به بحث بقعه و بارگاه باباگرگر باید یادآوری کرد که براساس بررسیهای زمین شناختی، تپه ای که امامزاده باباگرگر بر روی آن قرار گرفته، در نتیجه رسوب گذاری چشمه های معدنی به وجود آمده است. به اعتقاد کارشناسان، گاهی مجاورت چشمه ها با یکدیگر منجر به پیدایش تپه بزرگتری با سطح ناهموار شده، در این صورت، پشته های گنبدی شکل کنونی، محل چشمه های قدیمی را نشان می دهد. بهترین نمونه این گنبدهای ثانوی، پشت هایی است که اکنون مقبره سیدجلال الدین ابن موسی الرضا (باوه گرگر) بر فراز آن بنا شده و کناره های آن در اثر فرسایش تخریبی متلاشی شده است. در جوار تخریب شده این پشته، هنوز چشمه های معدنی و حوزه های خروج گاز فعالیت دارند. (محمودی، ۱۳۵۲ : ۶۶).
آرامگاه و مقبرة امامزاده باباگرگر بر روی تپه ای کوچک از صخره های سنگی بنا شده که ورودی آن از دیوارچینی حاصل از خشت و قلوه سنگ و پوشش چوبی ساخته شده است. پوشش اتاق مقبره، گنبد شلمجی یا بیضوی شکل دارد که در ساخت آن از سنگ های لاشه محلی بر روی پایه های خشتی و سنگی استفاده شده است. ورودی بقعه امامزاده جلال الدین در شمال آن قرار دارد و با ۱۷ پله به شبستان یا سکویی به ابعاد ۶ در ۳ متر وصل می شود. در بالای شبستان و سردر آن کتیب های با عبارت " بسم الله الرحمن الرحیم، ادخلوها بسلام آمنین، آستانه مبارکه امامزاده سیدجلال الدین از نوادگان امام باقر (ع) " بر روی کاشیهای لاجوردی نقش بسته است. این شبستان با دهلیزی به اتاق مرقد راه می یابد که ابعاد تقریبی آن ۸۰/۳ در ۶۵/۳ متر است. کف حرم و قسمت پایین دیوارهای آن با سنگ مرمر زرد پوشیده شده و قسمت های فوقانی دیوار اتاق بقعه با رنگ سبز نقاشی شده است. در سال ۱۳۸۹، ضریحی از جنس آب طلا دور قبر امامزاده نصب شده و نوشتة روی سنگ قبر نیز بیانگر نام و نسب امامزاده سیدجلال الدین است. بر فراز بقعه، گنبدی شلجمی به قطر ۸۰/۳ و ارتفاع قریب به ۴ متر قرار دارد که از داخل به صورت عرقچینی است که با رنگ سبز نقاشی شده و از خارج با ورق آهنی و رنگ طلایی تیره، رنگ آمیزی شده است. طی سال های اخیر در قسمت شرقی اتاق مرقد، حسینیة بزرگی به ابعاد ۱۶ در ۸ متر احداث شده که سقف آن بر روی سه ستون آهنی قرار گرفته و دور تا دور این فضای عبادی، تعداد ۱۶ پنجرة بزرگ جهت نورگیری و در دو جهت ورود و خروج طراحی و ساخته شده است. در جنوب شبستان، محرابی به ابعاد ۳۰ در ۴۰ سانتیمتر و به ارتفاع ۳۰/۳ متر قرار دارد که به کاشیهای خشتی با زمینة گل و بوته و آیات قرآن مزین است. تمام جدار خارجی بقعه با کاشیهای مختلف با رنگ لاجوردی و طرحهایی از گل و بوته و آیات قرآن و ادعیه تزئین شده که این آرایه ها جلوة خاصی به آرامگاه داده است. در دو طرف حسینیه، دو گلدسته با ورق گالوانیزه طلایی به قطر یک و ارتفاع ۲۰/۷ متر احداث شده و چشم انداز زیبایی را پدید آورده است. به گفتة کارشناسان، تا دهة هفتاد بقعة باباگرگر تزئینات و تأسیسات خاصی نداشته و از این تاریخ، به تدریج تغییراتی از سوی ادارة اوقاف و امور خیریة شهرستان قروه در آن پدید آمده و فضاهای جدیدی به آن افزوده شده است. از جمله ۲۹ اتاق در جانب جنوب و شمال غربی صحن امامزاده، جهت اسکان زائران احداث شده و در ضلع شمال غربی صحن نیز در سال ۱۳۹۰ از سوی ادارة میراث فرهنگی قروه، مجموعه های بهداشتی و نمازخانه ساخته شده است. در حال حاضر، حسینیة مجاور بقعه دارای دو طبقه است که جهت انجام مراسم مذهبی از این فضا استفاده می شود. امامزاده باباگرگر در نزد مردم منطقه و سایر شهرهای کردستان و اهالی استان های همدان و کرمانشاه از محبوبیت خاصی برخوردار است و دوستداران و ارادتمندان اهل بیت پیامبر(ص) اعم از شیعه و سنی و ترک و کرد و فارس از راه های دور و نزدیک به زیارت مرقد او می شتابند و به ویژه در روزهای ۱۳ فروردین، ۲۸ صفر و ۲۱ رمضان و دهة اول ماه محرم و روزهای جمعه، زائران و گردشگران بسیاری از نقاط مختلف کشور به زیارت این مکان مذهبی می آیند (فقیه بحرالعلوم، پیشین: ۹۷ ـ ۹۹ / زارعی، ۱۳۹۲: ۱۸۳ ـ ۱۸۵). البته از همان زمان های گذشته، زیارتگاه باباگرگر، دارای رونق و شکوه و جاذبة فراوانی بوده است، چنان که در کتاب "آثار فرهنگی، باستانی و تاریخی استان کردستان"، تأکید شده است که راه قدیمی در ارتباط با این مکان از منطقة اسدآباد و همدان در دشت وینسار تا سال ها تحت عنوان "زهباره ری" (راه زوار) وجود داشت. (زارعی، ۱۳۹۲ : ۳۸۷). افزون بر راه زیارتی که در دشت وینسار از آن یاد می شود، یک راه ارتباطی دیگر برای رسیدن زائران از طریق روستای ورمقان [از توابع دهستان باوله بخش مرکزی شهرستان سنقر و کلیایی در استان کرمانشاه] به باباگرگر، از میان منطقة کوهستانی جنوب قروه می گذشت. این راه، از بالای روستای تازه آباد سراوریه به طرف قروه، قصلان و باباگرگر امتداد می یافت که اهالی محل به آن"زواره ریه"(راه زائران) می گفتند. (ملکی، پاسخ مکتوب: ۲۲/۸/۷۲). علاوه بر این، در ادوار گذشته، برای ادارة امور امامزادة باباگرگر، اغلب عالم سرشناس و روحانی معتبری به عنوان تولیت این مکان مذهبی تعیین می شد. از جمله یکی از متولیان امامزادة باباگرگر، سیدمهدی رضوی (۱۲۵۵ ـ ۱۳۵۱ قمری/ ۱۲۱۸ ـ ۱۳۱۱ خورشیدی) معروف و ملقب به قوام الشریعه بود که از علما و ادبای سرشناس اهل روستای قزلجه کند (از توابع دهستان مالوجه بخش دلبران شهرستان قروه) به شمار می رود.
با وجود مطالعاتی که پژوهشگران و کارشناسان در بارة بقعة امامزاده باباگرگر انجام داده اند، معلوم نیست این مکان زیارتی چه زمانی پدید آمده است. محمدابراهیم زارعی، کارشناس برجستة آثار و ابنیة تاریخی کردستان و استاد باستان شناسی دانشگاه بوعلی سینای همدان معتقد است که تاریخ دقیق ساخت این بنا مشخص نیست ولی به نظر می رسد که پیش از دورة قاجار توسط معماران محلی ساخته شده باشد و شاید سابقة آن به عهد پادشاهان صفوی بازگردد. با این حال، ایجاد این آرامگاه در چنین مکانی بی ارتباط با آئین های ایران باستان در پیوند با نیایش آب نیست.
چون چشمة آبی که در این محل وجود دارد، می تواند این فرضیه را تقویت کند که این گونه مکان ها در دورة اسلامی محل مناسبی برای ایجاد بناهای زیارتی بوده است (زارعی، پیشین:۱۸۳). در کتاب "بنیادهای اجتماعی ادیان ابتدایی" نیز در این باره آمده است: «... باباگرگر عبارت از یک تپة کوچکی است مقدس و در فاصلة حدود هزار متری آن تپة، صخرة بزرگی است به شکل عجیب که در جلوی آن استخری کوچک وجود دارد که آب مقدسی از آن استخر یعنی از زیر آن صخره می جوشد و در قسمت یسار [چپ] آن صخره، حفره ای طبیعی وجود دارد که از آنجا صداهایی عجیب و غریب به گوش می رسد که معلوم می شود آنجا به منبع آب زیرزمینی متصل است. مردم عوام از آن حفره و منفذ، سکه ای به داخل حفره می اندازند که گاهی اتفاق می افتد در اثر فشارهای گازهای داخلی، آن سکه پول به بیرون پرتاب شود. در آن وقت، آن پول نظر کرده حساب می شود و آن کار را به حساب معجزة باباگرگر می گذارند.
در بالای آن صخره، نیایشگاهی به عنوان امامزاده ساخته شده که مراسم نیایش و تقدیس را مقداری در آن تپه انجام می دهند و مقداری نیز در آن امامزاده انجام می شود که غالباً عبارت از تقدیم قربانی، بستن دخیل در آنجاست. جالب ترین چیزی که جلب نظر می کند و حیرت و تعصب عوام را بر می انگیزد و به آن صخره ابهت و هیبت می بخشد این است که آن صخرة مقدس تقریباً به شکل اژدهای بزرگی به نظر می رسد که از وسط دو نیم شده باشد. از این رو مردم آنجا، اسطوره ای در بارة آن تعریف می کنند».(فضایی، ۱۳۹۰: ۷۴). نویسنده در ادامه چنین نتیجه گیری می کند: «همین صفات و خصوصیات شگفت انگیز یعنی دارا بودن منظرة اژدها مانند، صداهای عجیب که از زیر دریاچه زیرزمینی به گوش می رسد و اینکه گاهی سکة پول از حفره دریاچة زیرزمینی برمی گردد، باعث اسرارآمیز با هیبت بودن و جذابیت داشتن آنجا شده و در نتیجه مورد تقدیس و تعظیم عوام که در حکم بشر ابتدایی هستند قرار [می] گیرد. مردم اطراف آن تپه از فاصلة تقریباً دوری، در فصل تابستان برای زیارت و تقدیم قربانی و خواستن نیازهای خود، به آنجا می روند و آداب و مناسک دیگری هم انجام می دهند. چنین به نظر می رسد که تپة باباگرگر، در زمان های بسیار دوری، مورد تقدیس مردم ابتدایی آنجا بوده باشد که بعدها برای جواز ادامة مراسم روی آن صخره یک مقبره به عنوان امامزاده ساخته باشند...» (همان: ۷۴ ـ ۷۵).
به نوشته یکی از آگاهان محلی، در سالیان گذشته، گاهی اتفاق می افتاد مردم از باب تبرک، پول و انگشتر و چیزهای دیگر به داخل سوراخ نزدیک بارگاه می انداختند اما این اشیاء در لایه های درونی سوراخ گیر می کرد و پس از چند روز بر اثر فشار آب و باد از مجرای خروج گاز به بیرون پرتاب می شد که حاضران برای به دست آوردن قطعه ای از آن ها سر و دست می شکستند (ابراهیمی، پاسخ مکتوب: ۲۵/۹/۷۲). آن گونه که مرحوم استاد اسدالله عسکری نوشته است براساس یک سنت قدیمی، مردم شهرها و روستاهای اطراف قروه و حتی از منطقة سنقر و کلیایی همه ساله در فصل پاییز به زیارت امامزاده باباگرگر می آیند و در آنجا یک یا دو روز ماندگار می شوند و با قربانی کردن گوسفند و بزغاله و ادای نذورات خود، اوقاتشان را با شادمانی سپری می کنند. (پاسخ مکتوب: ۲۳/۱۱/۷۲).
در بیشتر متون مربوط به تاریخ عمومی کردستان از امامزاده باباگرگر یاد شده است که این امر می تواند نشانة اهمیت و جایگاه این مکان مذهبی و زیارتی در نزد نیاکان و پیشینیان و ساکنان قدیمی این سرزمین باشد. در کتاب "سیرالاکراد" که در سال ۱۲۵۰ خورشیدی، مقارن با سلطنت ناصرالدین شاه قاجار و حکمرانی فرهادمیرزا معتمدالدوله در کردستان (۱۲۴۶ ـ ۱۲۵۳ خ)، نوشته شده است، زیر عنوان "بیان تفصیل و حکایت باباگرگر" آمده است: «در بلوک اسفندآباد، سیزده فرسنگی شهر سنندج به سمت مشرق امامزاده ای است معروف به باباگرگر. اصل مزار آن شخص بر فراز تپه ای از سنگ افتاده است. سواران که بر روی آن تل تردد نمایند چنان معلوم می شود که زیر آن خالی است. در تحت بقعة امامزاده، آبی سفید به شکل و رنگ گچ به شدت در حرکت است و به نظر می آید که جزر و مد آن چه وضعی دارد. همین قدر معلوم است در هنگامی که آن آب به قوت تمام از بالا به نشیب می ریزد، ترشح و قطرات بسیار از شکاف آن سنگ ها جستن می کند و در حین جزر و مد، آب به طریق مَشکی که بزنند، صدا می کند. چنان که اصطلاح عوام آنجاست که می گویند امامزاده مشک می زند... نام اصلی امامزاده را از اندراس و پریشانی حواس به خاطر ندارم، در تختة زیارتنامة او مرقوم است. گمانم جعفر یا هادی باشد. الله اعلم» (رستمبابانی، ۱۳۶۶ : ۱۹۷-۱۹۸). علی اکبر وقایع نگار کردستانی نیز در کتاب "حدیقة ناصریه"(نگارش یافته به سال ۱۲۷۰ خورشیدی مقارن با دوران سلطنت ناصرالدین شاه و حکمرانی امیرنظام گروسی در کردستان)، امامزاده باباگرگر را به عنوان امامزادة معتبری که سیدجمال الدین اسم دارد و به باباگرگر مشهور است، توصیف می کند(ص ۵۲). در کتاب "تحفه ناصری"، از دیگر منابع اصلی تاریخ کردستان که به سال ۱۲۸۰ خورشیدی، مقارن با سال های سلطنت مظفرالدین شاه قاجار در ایران و حکمرانی ناصرالملک قراگوزلو در کردستان نوشته شده است، در این باره می خوانیم: « ...در یکی از دهات اسفندآباد که به اسم امامزاده باباگرگر موسوم است، امامزادة بزرگی که معروف به سیدجمال الدین است مدفون و مدفن او بر بالای تپه واقع است، زیارتگاه عموم آن دهات و اهالی خمسه و مهربان و گروس است. شخص مبارکی است و خارق عادت زیاد از او نقل می نمایند...»(میرزاشکرالله سنندجی، ۱۳۷۵ : ۲۳). مصباح نویسندة رسالة "جغرافیای سنندج و کردستان" و از مقامات دیوانی کردستان در دورة قاجار نیز از زیارتگاه باباگرگر به عنوان مرقد امامزاده سیدجمال الدین نام می برد (محدث، ۱۳۶۸ : ۱۴۰ ـ ۱۴۱). در کتاب "فرهنگ آبادی ها و مکان های مذهبی کشور" نیز نام امامزادة باباگرگر با عنوان سیدجلال الدین ثبت شده است. (پاپلی یزدی، ۱۳۶۷:۳۶۱).
دربارة هویت شخص مدفون در امامزادة باباگرگر و نام اصلی صاحب بقعه در بین آگاهان و محققان اختلاف نظرهایی وجود دارد تا جایی که در متون تاریخ عمومی کردستان چنان که نقل شد اسم امامزاده، سیدجمال الدین ذکر شده، در حالی که امروزه صاحب بقعه به سیدجلال الدین مشهور است و در این میان، شیخ محمد مردوخ، از صاحب نظران بنام تاریخ کردستان، از بیخ و بن، منکر وجود چنین امامزاده ای در نزدیک روستای باباگرگر است و با اشاره به باورهای مردم منطقه در این باره مینویسد: «... ساختن بقعه و ضریح و گهوارة سنگی و درست کردن سیدجمال الدین نام و امثال این گونه پیرایه ها... همه افسانه و عاری از حقیقت هستند. جز امتزاج آب با مواد ملیحه و تولید بخار چیز دیگر در آنجا نیست و همه برای استفاده و جلب توجه عوام ساخته شده اند. مخصوصاً اگر درست دقت شود ضریح سیدجمال الدین روی یک تختة سنگی ساخته شده که روی همان مغارة آب واقع است که متصل موج می زند و آن سنگ، آن اندازه حجم ندارد که گنجایش قبر و دفن میت داشته باشد...»(تاریخ کرد و کردستان:۸۳-۸۴).
صرف نظر از این دیدگاه، به طور کلی در بارة هویت امامزادة باباگرگر، چهار روایت وجود دارد: روایت نخست شخص مدفون در امامزادة باباگرگر را سیدجلال الدین نام از نوادگان امام موسی کاظم(ع) معرفی می کند. در روایت دوم، برخی فرد مدفون در آرامگاه را منسوب به امام رضا (ع) دانسته اند. روایت سوم این شخص را از نوادگان امام پنجم شیعیان یعنی امام محمدباقر(ع) می داند و روایت چهارم حاکی از آن است که نسبت امامزاده سیدجلال الدین با بیست واسطه به امام سجاد(ع) می رسد. فقیه بحرالعلوم از پژوهشگران و کارشناسان تاریخ تشیع در کتابی با عنوان "امامزادگان قروه کردستان"، ضمن معرفی امامزادگان این منطقه و تشریح ویژگی های معماری بناهای مذهبی آنان، بحث مبسوطی دربارة امامزادة باباگرگر ارائه کرده است (از صفحة ۹۷ تا ۱۴۲). وی در اثر خود با اشاره به اینکه از گذشته تا یک دهه قبل، این امامزاده به فرزند یا نوادة امام موسی کاظم (ع) شهرت داشته است، این ادعا را مستند به زیارتنامه ای می داند که به خط علی اکبربن کربلایی کوچک خان شعری میرچقایی به تاریخ ۱۲ ربیع الاول سال ۱۳۲۰ ه. ق [۲۸ خرداد ۱۲۸۱ خورشیدی] آن را نوشته شده است. آقای فقیه بحرالعلوم با اتکا به نتایج بررسیهای خود این روایت را رد می کند و آن را عاری از حقیقت می داند. در خصوص دیدگاه دوم یعنی انتساب امامزادة باباگرگر به امام رضا (ع) می نویسد: «در سالیان اخیر در برخی از نقل ها به عنوان سیدجلال الدین بن علی بن موسی الرضا معرفی شده که فاقد سندیت و خلاف شهرت محلی است. اگرچه این شهرت نیز براساس نسخه های موجود، خلاف واقع است اما به هر حال تاکنون کسی سیدجلال الدین را فرزند امام رضا(ع) ذکر ننموده است...»(همان: ۱۰۴). روایت سوم که امامزادة باباگرگر را از نوادگان امام محمدباقر می داند درخور تأمل بیشتری است و ادارة اوقاف و امور خیریة شهرستان قروه نیز این دیدگاه را دارای اعتبار و اتقان بیشتری می داند و بر همین اساس، در سردر ورودی صحن امامزاده از همین عنوان برای معرفی شخص مدفون در این مکان استفاده نموده و شجره نامة او را بر آستانة مرقد نصب کرده است. براساس این نظریه، نسب امامزاده سیدجمال الدین با ۲۵ واسطه به امام محمدباقر(ع) می رسد و احتمال داده شده وی، در عهد سلطان طهماسب صفوی [اول، دوران سلطنت از ۹۳۰ تا ۹۸۴ قمری/۹۰۳ تا ۹۵۵ خورشیدی]، از نجف اشرف به کردستان مهاجرت کرده و در حدود سال ۹۳۵ ه. ق [۹۰۷ خ] وفات یافته است.
در این روایت که در کتاب "شجره الطیبه" تألیف علامه سیدفاضل موسوی خلخالی زاده به نقل از علامه سیدشمس الدین محمدالمرعشی الحسینی(پدر آیت الله العظمی سیدشهاب الدین مرعشی حسینی نجفی، عالم بلندمرتبه و مرجع تقلید فقید شیعیان) ذکر شده، شجره نامة امامزادة باباگرگر به این شرح است: سیدجلال الدین بن سیدمعزالدین بن سیدشرف الدین محمد (مدفون در اورازان طالقان) بن سیدعلماءالدین(مدفون در اورازان طالقان) بن سیدعلی بن سیدمحمدتقی بن سیدنظام الدین بن سیدحسین بن سیدعلی(مزارش در جعفریه بغداد) بن سیدمحمدبن سیداحمدبن سیدصفربن سیدفضل الله الحق بن سیدعلاءالدین بن سیدزین الدین بن سیدبهاءالدین بن سیدشمس الدین بن سیدحسین بن قاسم(مدفون به مازندران در محدودة چالوس و کجور) بن سیدیوسف بن سیدعزالدین بن سیدناصرالدین (مدفون در محله پاچنار تهران) بن عبدالله شاعر بن محمدالفقیه بن احمدبن (قبرش به اصفهان تاریخ وفات ۵۶۱ ه. ق) امامزاده علی(مدفون به اردهال کاشان) بن امام محمدباقر(ع).
نگارنده تصویری از سند این روایت را در اواسط دهه هفتاد خورشیدی از مسئولان وقت اداره اوقاف و امور خیریه شهرستان قروه دریافت کرد و نویسندة کتاب امامزادگان قروه همین شجره نامه را در اثر خود آورده و در شرح آن نوشته است: «نخستین بار این شجره نامه را سیداشرف الدین حسینی در چند تذکرة کوچک جمع آوری نموده و سپس در دیگر کتب انساب جدید راه یافته است اما علمای انساب برای علی بن امام محمدباقر(ع) جز دختری به نام فاطمه که به عقد امام موسی کاظم (ع) رسیده، فرزند ذکوری ذکر ننموده اند. تنها شیخ عباس قمی در کتاب "منتهی الآمال" نوشته است که سیداحمدبن علی بن امام محمدباقر(ع) در اصفهان مدفون است و بعدها سیداشرف الدین حسینی در جزوات خود، فرزندانی برای احمد ذکر نموده و تا سیدجلال الدین امتداد داده و هیچ اشاره ای به محل دفن سیدجلال الدین ندارد. به هر حال، علاوه بر تشکیک نسل احمدبن علی بن امام محمدباقر(ع) از سوی علمای انساب، دلیلی نیز بر دفن نوادة او به نام سیدجلال الدین در قروه به دست نیامده است...». (فقیه بحرالعلوم، ۱۳۹۰: ۱۲۴).
روایت چهارم امامزاده باباگرگر را از نوادگان حضرت سجاد(ع)، امام چهارم شیعیان می داند. آقای فقیه بحرالعلوم که گویا خود طرفدار این نظریه است، در کتاب " امامزادگان قروه کردستان"، می نویسد: «... عده ای از پژوهشگران معتقدند به جهت سکونت سادات حسینی در مناطق جبل و نیز وجود شهری به نام زرین کمر در کردستان، شخص مدفون در این بقعه از نوادگان امام سجاد(ع) و از نسل سیدعلی دینوری است که جد سادات حسینی کرمانشاه، کردستان و اصفهان می باشد و نسبش با ۲۰ واسطه به آن حضرت منتهی می شود که از قرار ذیل است: سیدجلال الدین بن نظام بن نورالدین بن علی بن محمودبن اسماعیل بن فخرالدین بن امیرالله بن زرین کمر بن ابیدلف خمره بن احمدبن مطهربن حمزه بن عبدالله بن محمدبن عبدالله بن علی الدینوری بن حسن بن حسین بن حسن الافطس بن علی الاصغربن امام سجاد(ع) است که از سادات جلیل القدر قرن هشتم هجری به شمار می آید».
وی می افزاید: «متأسفانه در منابع موجود، به تاریخ تولد و وفات او اشاره ای نشده اما با وجود واسطه ها در نسب شریف او می توان احتمال داد که او در نیمة اول قرن هشتم هجری وفات یافته باشد. او دارای شش برادر به اسامی قطب الدین، شمس الدین، عمادالدین، حسین، غیاث الدین و فخرالدین بود. سیداسحاق حیدری، قبر سیدحسین برادر سیدجلال الدین را در روستای خریله [از توابع بخش دلبران] می داند. افزون بر این برخی از اهالی منطقه نیز امامزاده اسماعیل و ابراهیم که مزارشان در قبرستان قروه واقع شده را برادران سیدجلال الدین می دانند».(همان: ۱۲۷ ـ ۱۲۸ و ۹۲ ـ ۹۳).
در باره چرایی و چگونگی نامگذاری این مکان مذهبی و بنای زیارتگاهی به اسم "باباگرگر" و به اصطلاح وجه تسمیة آن، نظرات مختلفی وجود دارد که در اینجا به طور مختصر به آن ها اشاره می شود. مشهورترین روایت دربارة علت انتخاب نام باباگرگر برای امامزاده باباگرگر که روستای مسکون مجاور و پدیده های شگفت انگیز طبیعی آن نیز در دایرة شمول آن قرار می گیرد، داستانی افسانه گون و خرافه آلود است که در متون تاریخی منطقه نیز به تواتر نقل شده و در باورهای عامیانة مردم نیز ریشه دوانده است. به این ترتیب که در این روایت عامیانه آمده پسر این شخص مقدس و مؤمن با پدیدار شدن اژدهایی مهیب به همراه حیوانات دیگر، خطاب به پدر صاحب کرامتش که در حال عبادت بوده، به زبان ترکی می گوید: بابا! گؤر گؤر. یعنی: پدر! ببین، ببین و پدر به محض دیدن این صحنه با شمشیر خود، ضربتی سنگین و مرگبار بر این حیوان غول پیکر وارد می کند و او را به اذن الهی کشته و به سنگ مبدل می سازد.
به نوشته رستم بابانی در سیرالاکراد، در جلو قبه مزبور سنگ های کوچک به ترکیب آهو و گوسفند کوهی افتاده است. مردم آن سامان که زبانشان ترکی است در کرامت آن شخص گویند این شکل های سنگی همه در جنس خویش حیوان بوده اند، چون بر در معبد آن امامزاده می آیند پسرش به لغت ترکی پدرش را خطاب می کند که بابا! گویر گویر یعنی نگاه کن، نگاه کن. آن بزرگوار چون بر قفا می نگرد، آن حیوانات جمله به شکل سنگ برآمده اند، تاکنون به همان حالت برقرارند. لاجرم به همین واسطه، امامزاده و دهکده که در نشیب آن تپه واقع است، مشهور به باباگویرگویر و به کثرت استعمال باباگرگر شده است (۱۳۶۶ : ۱۹۷ ـ ۱۹۸). در کتاب حدیقة ناصریه نیز این داستان چنین روایت شده: «در این بلوک امامزادة معتبری که سیدجمال الدین اسم دارد و به باباگورگور شهرت دارد، در کنار یکی از دهات این بلوک مدفون و دهکده هم به باباگورگور مشهور است. می گویند این لفظ ترکی است یعنی بابا! ببین ببین و چنین روایت و حکایت می کنند که اژدهای بسیار بزرگی از دور پیدا شده و این سیدجمال الدین خطاب به پدرش نموده: بابا! گور گور. هر دو با گاف فارسی است. پدرش شمشیری بر این اژدها زده و آن را کشته. الان در نزدیکی مرقد این سیدجمال الدین، پشته ای پیدا و ترکیب اژدهاست. از ابتدا تا انتهای این پشته شکافی دیده می شود، می گویند این شکاف جای همان شمشیر است» (وقایع نگار کردستانی، ۱۳۷۹ : ۵۲ ـ ۵۴). در کتاب تحفة ناصری، نوشته میرزا شکرالله سنندجی(ص ۲۳) و برخی منابع دیگر نیز این روایت تقریباً با همین صورت و ساختار تکرار شده است.
در این میان، علامه مردوخ که اساساً منکر وجود امامزاده ای در بقعة باباگرگر است، در کتاب خود، از وجه تسمیة این بارگاه، تفسیری کُردی و البته متفاوت ارائه می دهد.
وی با اشاره به حفره بزرگ خروج گازهای گوگردی که در کنار دیواره های این مکان زیارتی وجود دارد، می نویسد: «در طرف جنوب بارگاه هم در زیر بقعه یک سوراخ بزرگی است که توی آن مغارة عمیقی است پر از آب که متصل آب آن با کمال شدت موج می زند و مانند مَشک صدا می دهد و بوی گوگرد از آن بیرون می آید. این سوراخ را سوراخ مشک می گویند و مأخذ تسمیة این محل به (باو گرگر) همین سوراخ است. زیرا متصل باد و صدای گُر گُر از آن بیرون می آید که در کردی (باو) به معنی باد است. واو هم حرف عطف است. گرگر هم عبارت از همان صدای شبیه به صدای مشک می باشد که دائماً به واسطة امتزاج آب با مواد ملیحه در آنجا تولید بخار می شود و در عبور آب، آن صوت و صدا را تشکیل می دهد...»(تاریخ کرد و کردستان، ۱۳۵۱، ج ۲: ۸۳ ـ ۸۴).
البته پیش از ایشان، عبدالقادر رستم بابانی هم در کتاب سیرالاکراد، سر و صدای ناشی از فعل و انفعالات شیمیایی و خروج گازهای گوگردی را از منافذ و مجاری اطراف امامزاده به صدای مَشک تشبیه کرده اما وجه تسمیة این محل را از آن استخراج نکرده است. وی در این زمینه می نویسد: «در تحت بقعة امامزاده، آبی سفید به شکل و رنگ گچ به شدت در حرکت است و به نظر می آید که جزر و مد آن چه وضعی دارد. همین قدر معلوم است در هنگامی که آن آب به قوت تمام از بالا به نشیب می ریزد. ترشح و قطرات بسیار از شکاف آن سنگ ها جستن می کند و در حین جزر و مد آب به طریق مشکی که بزنند صدا می کند، چنان که اصطلاح عوام آنجاست که می گویند امامزاده مشک می زند...» (ص ۱۹۷).
در یکی از منابع پژوهشی پیرامون چشمة آب معدنی باباگرگر بدون هر گونه اقامة دلیل و برهان و صرفاً با اتکا به مشابهت لفظی واژة مرکب باباگرگر با کلمات و اصطلاحات رایج در زبان کُردی، این اسم به معنای بابا! آتش، آتش (باوه گُرگُر [همان آگر= آتش] توصیف شده است (مقصودی، ۱۳۷۵: ۹۵). جالب است بدانیم در منطقة ترکمان نشین کرکوک در شمال عراق نیز گودالی سوزان و شعله ور به نام باباگرگر وجود دارد که گفته می شود نخستین منطقة نفتی کشف شده در عراق و یکی از بزرگ ترین آن ها در جهان است. باباگرگر کرکوک به سبب وجود آتشی جاویدان که شعله هایش یکی پس از دیگری سر می کشند و حتی هنگام وزش باد و بارش برف و باران نیز خاموش نمی شوند، در نظر مردم این منطقه به عنوان پدیده ای مقدس شناخته می شود (پایگاه اینترنتی بیجار و قروه). یکی از صاحب منصبان انگلیسی به نام سیسیل جی. ادموندز، [نماینده و کارگزار بریتانیا نزد فیصل ها و نوری سعید پاشا در عراق تا هنگام وقوع کودتای سال ۱۹۵۸ میلادی عبدالکریم قاسم] نیز در سفرنامة خود که به شرح مأموریتش در عراق اختصاص دارد، به این گودال در اطراف کرکوک اشاره کرده و نوشته است: «این تون ها آتش های همیشگی گاز نفتی است که در جای گودی به نام بابه گرگر(Baba Gurgur ) واقع در دو میلی شمال غرب [کرکوک] و نزدیک چاه های کم عمقی که با دست کنده شده اند و یادگار صنعت اولیة نفتی است که از زمان هرودوت و حتی پیش از آن در این منطقه پا گرفته بود، می سوزند...»(ادموندز، ۱۳۸۲: ۲۸۴).
در برخی منابع مربوط به زبان و ادبیات عامیانه ترکی نیز واژه مرکب "باباگرگر" را با اسم خاص "دده قوروقود" تطبیق داده اند. بر اساس این دیدگاه، گرگر = قور قور، کلمه ای ترکیبی است که در زبان ترکی "قور" به معانی جرقه و شراره و اخگر است و "قورخانه" به معنی زرادخانه نیز از همین ریشه می باشد.
همچنین گورگور معانی دیگری هم دارد اما با این همه، بعضی از اهالی ترک، در ادبیات فولکلوریک ترکی و آذربایجانی، باباگرگر را با دده قورقود و بقعه باباگرگر و امامزاده دده قورقود یکی می دانند. "دده قورقود"، همان شخصیت اساطیری است که در داستان های عاشقانة ترکی گفته می شود پس از ملاقات با حضرت محمد(ص)، دین اسلام را در میان طوایف اغوز ترویج کرده است. براساس این روایت، دده قورقود در زمانه خود شخصی مشهور بوده و در مسیر خود به حجاز برای دیدار با پیامبر اسلام در محل هایی که اتراق کرده، نام خود را در آن جاها به یادگار باقی گذارده و این محل ها در راه آذربایجان، کردستان، کرمانشاهان، خوزستان و عراق در یک مسیر قرار دارد. باباگرگر و باباغرغر تلفظ فارسی و عربی دده قورقود است. (پایگاه اینترنتی یبجار و قروه).
روایت دیگری در باب وجه تسمیة باباگرگر در کتاب "سیمای بیجار گروس و مشاهیر آن"، به نقل از اهالی این منطقه ذکر شده که می گوید در سال ۱۲۹۳ خورشیدی، هفت برادر به این منطقه آمده و هر کدام یک آبادی را بنا نهاده اند. آبادی بابارشانی به نام یکی از ایشان نامگذاری شده که در سالیان اخیر به عنوان مرکز بخش چنگ الماس شهرستان بیجار انتخاب گردیده است و شش آبادی دیگری که توسط برادران بابارشانی بنیان گذاری شده عبارتند از بابانظر، بابافیضه، باباسرخه و باباکرم که اینها همه جزء شهرستان بیجار هستند و دو تای دیگر، به نام های باباحسن جزء شهرستان سقز و باباگرگر، جزء شهرستان قروه می باشند. (کوشا، ۱۳۷۸ : ۴۴۲). اگر جزء اول واژة مرکب باباگرگر یعنی بابا را ملاک قرار دهیم می توانیم این حدس و گمان را نیز مطرح کنیم که شاید باباگرگر نام شخصیتی وارسته و محبوب و دارای مقامات عرفانی و الهی و صاحب کرامت است.
چون در تاریخ ادبیات عرفانی ایران به مردان پارسا و حکیم هم بابا اطلاق شده و بابا گاه معادل پیر نیز به کار رفته است. چنانچه در فرهنگ لغتنامة دهخدا نیز در این باره آمده است که بابا را به پیران کامل اطلاق کنند که به منزلة پدر باشند مانند باباافضل کاشانی، باباطاهر عریان و امثال ایشان (جلد سوم: ۳۸۰۹). در کتاب "حافظ خراباتی"، که به شرح غزلیات این شاعر بزرگ اختصاص دارد، نویسنده با طرح این دیدگاه می نویسد: «در کردستان و کرمانشاه و همدان و ... بابا به جای پیر و مرشد کامل و اصل به کار می رفته است و حتی در شیراز نیز بابا را به همین معنی به کار می برده اند مانند باباکوهی (ابوعبدالله شیرازی)...». به نوشتة این منبع: «نزدیک به زمان باباطاهر، عارفان دیگری نیز می زیسته اند که هم مسلک او به بابا ملقب و مشتهر بوده اند مانند باباعلی که در قریة باباعلی همدان مدفون است. باباخنجر که در قریه ای به نام او، آرامگاهش مطاف اهل دل است. باباشیدالله که در قریة اسفندآباد همدان [؟] مدفون است. باباپریشان در گروس، بابانظر در بلوک سردرود همدان، باباجمال الدین و باباعلاءالدین که در قریة باباکورکور [؟] مدفونند» (همایون فرخ، ۱۳۶۰، ج ۲: ۶۸). باباشیدالله که نویسنده از آن سخن به میان آورده، در واقع نام روستایی در دهستان شرقی بخش چهاردولی شهرستان قروه است که در فاصلة ۳۲ کیلومتری شهر قروه قرار دارد و محتمل است منظور از قریة باباکورکور همان روستای باباگورگور مشهور و مورد بحث در این سطور باشد. روستای پیرباباعلی از توابع دهستان پنجه علی شمالی، بخش مرکزی شهرستان قروه نیز که در گویش کردی محلی "پیرباوالی" خوانده می شود نیز می تواند مشمول چنین حکمی باشد.
جالب است بدانیم استاد شفیعی کدکنی، در کتاب ارزشمند "قلندریه در تاریخ"، در ذیل دو عنوان قلندری اخی و بابو می نویسد: «تردیدی ندارم که عنوان بابایی (یعنی ریاست تکیه، حیدری خانه، قهوه خانه و دیگر مراکز تجمع اصحاب تصوف و فتوت و لوطی گری و...) تغییر شکل یافتة همین بابوی قلندران است که در روزگاران کهن بابوی قلندر(رئیس مرکز تجمع قلندریان و بابوی لنگر(مرکز تجمع فتیان و جوانمردان) می گفته اند و بعدها بر سرکردة مراکزی از قبیل حیدری خانه و قهوه خانه و امثال آن نیز اطلاق می شده است...به دلیل نقش فعالی که این بابو / باباها در محیط اجتماعی و زندگی مردم داشته اند کلمة بابا به معنی شخص مقتدر و رئیس و در عین حال نیرومند از نظر جسمی به کار رفته است...».(۱۳۸۷: ۳۶۴ ـ ۳۶۶).
به هر حال، چنان که ملاحظه می شود دربارة وجه تسمیة باباگرگر با توجه به زمینه های تاریخی و فرهنگی، دیدگاه ها و نظرات مختلف و متنوعی وجود دارد و نمی توان گفت کدامیک از این نظرات درست و کدامیک مغلوط است و نگرش علمی به موضوع نیز حکم می کند با حزم و احتیاط و انصاف با این گونه مقولات برخورد شود.
چشمة آب معدنی باباگرگر
چنان که در آغاز مطلب اشاره شد، بخش دیگری از شهرت روستای باباگرگر، ناشی از وجود پدیده ها و رخنمون های شگفتدانگیز طبیعی است که از دیرباز در این منطقه توجه آدمیان را به خود جلب کرده و علاقمندان به تفرج در صنع و گشت و گذار در آثار و آیات الهی را به دیدن و مشاهدة آن ها از نزدیک واداشته است. شاخص ترین پدیدة طبیعی که دست آفرینش آن را در دامان طبیعت باباگرگر به ودیعه نهاده، چشمة آب معدنی همیشه جوشان این وادی است. چشمه ای که کارشناسان برای آب آن، خواص درمانی زیادی را برشمرده اند و حتی طرح ها و مطالعاتی گسترده از سوی سازمان های ذیربط برای احداث یک مجتمع بزرگ زیارتی، درمانی و تفریحی پیرامون این چشمه به انجام رسیده که متأسفانه تاکنون جامة عمل به خود نپوشیده است.
یکی از این طرح های جامع مطالعاتی که از طرف مرکز تحقیقات و مطالعات ایرانگردی و جهانگردی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در این باره اجرا شده و شایستة یادآوری است و مسئولان کشوری و منطقه ای حتماً باید در برنامه مربوط به سرمایه گذاری برای توسعه و تجهیز باباگرگر بدان توجه کنند، پژوهشی با عنوان «مجتمع درمانی ـ تفریحی باباگرگر» است. مجری این طرح که نتایج آن در اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۵ انتشار یافته، خانم مهیندخت مقصودی است. در این پژوهش با بررسیهای عمیق کارشناسی، طرح احداث یک مجتمع نسبتاً بزرگ درمانی شامل حمام گل، استخر آب معدنی، آزمایشگاه، اتاق های بستری بیمار، قسمت اداری و رفاهی در باباگرگر پیشنهاد شده و برای نمونه حمام گِل ( ۱۶ وان جهت استفادة بانوان و ۱۶ وان جهت استفادة آقایان) در نقشه این بنا در نظر گرفته شده است. در این طرح جامع، هرچند محور اصلی سرمایه گذاری، چشمة آب معدنی باباگرگر و بهره برداری درمانی و پزشکی از املاح معدنی آن بوده اما استفاده از ظرفیت سایر عناصر موجود در این مجموعة زیارتی و گردشگری یعنی امامزاده سیدجلال الدین و اژدهای سنگی باباگرگر نیز مدنظر بوده است. بی تردید اگر روزی طرح جامع مجتمع زیارتی ـ درمانی و تفریحی باباگرگر به شکل مطلوبی اجرا شود، این منطقه به یکی از قطب های پررونق گردشگری غرب کشور و مراکز درآمدزای شهرستان قروه مبدل خواهد شد و باباگرگر همچون غار علیصدر همدان، شهرتی جهانی کسب خواهد کرد.
دنبالة سخن خویش را می گیریم. این چشمة آب معدنی که به "دُنگِز"(واژهای ترکی به معنای دریا و دریاچه)، معروف است، در حدود فاصلة ۵۰۰ متری غرب امامزادة باباگرگر قرار دارد و همواره در حال جوش و خروش است. آب چشمه در حوضچه ای دایره ای شکل و عمیق با کناره های سنگی جمع می شود که محیطی برابر با ۲۰۰ متر مربع را در بر می گیرد و از طریق شیارهایی به زمین های دارای شیب اطراف سرازیر می شود. دور این استخر طبیعی مدور با هدف ایجاد ایمنی و محافظت از جان مسافران و گردشگران سنگ چینی و نرده کشی شده است. به گفتة آگاهان محلی، حجم آب خروجی چشمة باباگرگر در دهه های گذشته به حدی زیاد بوده است که اهالی روستا از آن به عنوان نیروی محرکة آسیابی در پایین دست چشمه استفاده می کردند.
رنگ آب چشمه به علت وجود املاح معدنی به ویژه گوگرد مایل به سرخی است و در بعضی مواقع به رنگ زرد مایل به نارنجی لیمویی هم درمی آید. بر اساس بررسی ها و آزمایش های علمی این نوع آب ها از دستة آب های کلرو بی کروفناته مخلوط گازدار و سرد هستند که دارای طعم گزنده و مطبوعی می باشند و به خاطر داشتن املاح معدنی متنوع، آرامبخش و شفادهنده تشخیص داده شده اند. میزان حرارت آب چشمة معدنی باباگرگر در تمام فصول سال، ۲۲ درجة سانتی گراد است و به همین علت زمستان ها نیز می توان در آن به شنا و آبتنی پرداخت. آب این چشمه در درمان بیماریهای دستگاه گوارش، کبد، مجاری صفراوی، معده، روده، سوء هاضمه و راشیتیسم یا نرمی استخوان مؤثر است و به سبب وجود املاح آهن در ترکیب آن، در ازدیاد تعداد گلبول های قرمز و مقدار هموگلوبین خون و درمان بیماری کم خونی نقش قابل توجهی دارد. (مقصودی، ۱۳۷۵: ۲۳۹/ زارعی، ۱۳۹۲: ۳۸۷). در کتاب " شناخت آب معدنی و چشمه های آب معدنی ایران"، که از سوی دانشگاه تهران انتشار یافته به خواص چشمة باباگرگر اشاره شده و در این باره آمده است: «... آب چشمة باباگرگر از دسته آب های کلرو بی کربناته مخلوط گازدار بوده که خواص درمانی آن ها عبارتند از تحریک دستگاه گوارش که برای برخی از بیماریهای دستگاه گوارش مانند سوء هاضمه مفید است. این نوع آب ها، همچنین در درمان بعضی بیماریهای کودکان مانند لنفاویسم و راشیتیسم مؤثر هستند، تورم ها را از بین برده و چون در ترکیب خود دارای ایندرید کربنیک هستند با توجه به ترکیب شیمیایی آب، خاصیت آرامبخش را نیز دارند. مدر و محرک لوزالمعده و مجاری ادرار و سرانجام در بیماریهای تغذیه ای مؤثر هستند». (غفوری، ۱۳۶۶: ۲۲). در این میان، برخی از پزشکان متخصص معتقد هستند آب معدنی چشمة باباگرگر علاوه بر درمان بیماریهای گوارشی، سبب تمدد اعصاب هم می شود. به گفتة دکتر ماه منیر حسین پور، متخصص آروماتراپی [رایحهدرمانی]، این قبیل آب ها در ترکیب خود ایندرید کربنیک دارد که آرامبخش و در درمان بیماریهای عصبی مثمرثمر است. وی نوشیدن آب چشمة معدنی باباگرگر را حداقل سالی یک بار، به مبتلایان به بیماریهای گوارشی توصیه می کند و می گوید آب باباگرگر، خاصیت درمان بیماریهای عصبی را هم دارد و نوشیدن از این چشمه، سبب تمدد اعصاب و آرامش می شود. (خبرگزاری میراث فرهنگی: ۳۰/۸/۱۳۸۴).
وضعیت زمین شناختی منطقة باباگرگر و تپه های اطراف چشمة آب معدنی، علاوه بر ایجاد بهت و حیرت در مردم عادی، همواره در کانون توجه کارشناسان و پژوهشگران قرار داشته و در این زمینه بررسیهای علمی نسبتاً جامعی انجام گرفته است و گویا بناست مطالعات جدیدی از سوی مؤسسات دولتی از جمله سازمان انرژی هسته ای کشور در این منطقه صورت گیرد. در کتاب "جغرافیای ناحیه ای قروه و بیجار و دیواندره" که اثری علمی و پژوهشی در حوزة مطالعات زمین شناسی کردستان است، در این باره آمده: «... همزمان با خروج آخرین طبقات زمین شناسی منطقه از زیر آب و یا کمی بعد از آن، هیجانات درونی زمین به شکل گاز و فوران چشمه های معدنی و گدازه های بازالتی ظاهر شده و حتی خروج گاز و فوران چشمه ها در حال حاضر نیز کماکان ادامه دارد... از سازندهای مهم دیگری که احتمالاً همزمان و یا بعد از آتشفشان های اواخر پلیوسن در منطقه به وجود آمده و تشکیل آن در حال حاضر نیز ادامه دارد، رسوبات آهکی و گوگردی مطبق و لایه لایه (۱ میلیمتر تا ۲ سانتیمتر) و به ندرت یکپارچه و توده ای شکلی است که در نتیجه ته نشست عناصر محلول یا معلق در آب چشمه های معدنی و جویبارهای ناشی از آن ها در وسعت های نسبتاً زیادی گسترش یافته و به نحوی مؤثر اما محدود در شکل ناهمواری محل دخالت نموده است». در ادامة این بررسی آمده: «نتیجة این نوع رسوب گذاری به شکل تپه های بزرگ و پشته های گنبدی و مطول و یا دیواره هایی است که تحت تأثیر اعتقادات و به ویژه خرافات مذهبی، اسامی خاصی به خود گرفته و در منطقه مقام والایی کسب کرده است. مهم ترین منطقة تشکیل این رسوبات باوه گرگر در شهرستان قروه است، در حال حاضر، فقط بر فراز دو تپه حوضچه ها و چشمه ها در حال جوشیدن است در حالی که منافذ خروج گاز پراکندگی بیشتری دارد. حوضچه ها و چشمه های خشک شده فراوان و آخرین چشمة خشک شده، دو سال قبل فعالیت داشته است. خروج آب بدون استثناء با گازهای درونی همراه است و رنگ متغیر ناشی از رنگ عناصر محلول و یا معلق در آب می باشد. مهم ترین چشمه های موجود حوضچة دایره شکلی به محیط ۶۰ متر است. آب آن زرد رنگ و مزة آن شیرین تر، همراه با جوشش گاز که از منافذ دایره شکلی خارج شده (شکل حوضچه ناشی از شکل منافذ خروج آب و گاز است) و به نام تنگز مشهور است...»(محمودی، ۱۳۵۲: ۹-۱۰).
تپه ماهورهای گنبدی شکل، مهم ترین رخنمون طبیعی موجود در روستای باباگرگر است که از جمله جاذبه های گردشگری منطقه به شمار می آید. استاد فرج الله محمودی، از پیشگامان و صاحب نظران برجستة جغرافیای طبیعی ایران، این پدیده را در یک دیدگاه کلی، از لحاظ زمین شناختی چنین تحلیل می کند: «روستای باوه گرگر در کنار چم مالوجه یکی از شعبات شرقی چم شور (آجیچای) بنا شده و مناظر پستی و بلندی اطراف آن، تپه ماهورهای پراکنده و بیشتر گنبدی شکل است که در نتیجة رسوب گذاری چشمه های معدنی به وجود آمده است. همان طور که قبلاً اشاره شد شکل منافذ خروج آب در ایجاد اشکال مختلف این تپه ها دخالت مستقیم داشته و آب ها پس از خروج به طور یکنواخت و سفره مانند در اطراف پخش شده است. با توجه به شکل اولیة ناهمواری اطراف چشمه ها، لایه های رسوبی افقی یا مایل ته نشین شده اند و در طول زمان به تدریج بر وسعت و ارتفاع آن ها افزوده می شده است. همزمان با توسعة لایه های رسوبی، مجرای خروجی آب نیز به علت رسوب گذاری در جدار آن تنگ تر و تنگ تر شده و در نتیجه میزان آب کمتر و رسوب گذاری نیز ناچیزتر شده است. به همین دلیل در قلة این تپه ها اغلب گنبد کوچک تری در اطراف حفرة اولیه به وجود آمده و بالاخره منفذ به کلی مسدود شده است... هنگامی که منافذ چشمه ها به کلی مسدود شده و آب در محل جدیدی دورتر از محلة اولیه ظاهر شده، تپه های مشابه دیگری به وجود آمده و به همین ترتیب منظرة تپه ماهوری کنونی را ایجاد نموده است.» (همان: ۶۴-۶۵). در سال های اخیر، یکی از پژوهشگران زمین شناس قروه نیز با انتشار مقاله ای علمی، دربارة انواع رخنمون های طبیعی حاصل از فعالیت چشمه های آب معدنی منطقة باباگرگر معتقد است به سبب فعالیت های جوان آتشفشانی، چشمه های تراورتن ساز به عنوان یکی دیگر از عوارض زمین در شهرستان قروه و به ویژه روستای باباگرگر رخنمون یافته اند. این چشمه ها و رسوب های ناشی از آن ها که شامل کانی کربنات کلسیم می باشند، محدوده وسیعی را پوشانده است. ویژگی اصلی اغلب این عوارض لایه لایه بودن آن هاست که به توده های تراورتن معروف اند. وی در ادامة بحث خود اشکال این پدیده های زمین شناختی را در پشته های طولی (تیپ شکاف ـ پشته)، تپه های گنبدی (تیپ کله قندی)، ساخت های مخروطی، ساخت میکروتراس (اشکال موجی) و نهرهای آهکی به زبان علمی شرح می دهد و در پایان بررسی خود تأکید می کند در این پژوهش با طبقه بندی و تشریح نحوة شکل گیری لندفرم های حاصل از فعالیت چشمه های تراورتن ساز روستای باباگرگر قروه، سعی گردیده است تا به خرافات و شایعات موجود در بین خرده فرهنگ های محلی منطقه پایان داده شود و به زبان ساده، نحوة شکل گیری این اشکال تشریح گردد. تیپ غالب منطقه مورد مطالعه، تیپ شکاف ـ پشته می باشد که چشم انداز غالب منطقه را تشکیل داده است. (کریمی سلطانی، ۱۳۹۵: ۱ ـ ۱۰).
اژدهای سنگی باباگرگر
یکی از پدیده ها و رخنمون های طبیعی جالب روستای باباگرگر که در فاصلة حدود ۱۰۰ متری شمال بارگاه امامزاده سیدجلال الدین واقع شده، پشتة سنگی بزرگ و درازی است که در نزد اهالی به "اژدهای سنگی" معروف است که در بحث داستان پیدایش امامزاده و تاریخچة آن مورد اشاره قرار گرفت. گفته شد که در باورهای عامیانة مردم منطقه که آمیخته به افسانه ها و خرافات است، این پدیده همان اژدهای مهیب و مار بزرگی است که با شمشیر یا اشارة انگشت امامزاده کشته شده و در یک لحظه، به سنگ تبدیل شده و افزون بر این داستان، شاید مهم ترین علت نام گذاری این پدیدة طبیعی به اژدهای سنگی همان شباهت ظاهری اش به مار یا سوسمار بزرگی است که گویی در حال خزیدن بر روی زمین یک باره تبدیل به سنگ شده و به حالت مجسمه ای ساکن و بی حرکت درآمده است. این پدیده یکی از جاذبه های طبیعی و تاریخی منطقه در کنار بارگاه امامزاده و چشمة آب معدنی یا همان دنگز است که حتماً زائران و گردشگران از آن دیدن می کنند. طول این تپة سنگی حیوان گون در حدود ۳۰۰ متر، ارتفاع کنونی آن ۵ متر و پهنای آن بین ۴ تا ۷ متر متغیر است.
در تحلیل زمین شناختی پدیدة موسوم به اژدهای سنگی در کتاب "جغرافیای ناحیه ای قروه ـ بیجارـ دیواندره"، می خوانیم: «... هنگامی که آب های معدنی بر سطح لایه های رسوبی تغییر شکل نیافته یا بر قلة تپه های فرسایشی یا ساختمانی در طول شکافی خارج شده اند، شکل رسوب گذاری با تپه های گنبدی شکل قبلی تفاوت بسیار دارد. این ناهمواری ها بیشتر به شکل پشته های دراز و کم ارتفاعی است که در طرفین بلافصل شکاف قرار دارد. مشخص ترین و بزرگ ترین این ناهمواری ها، اژدهای باباگرگر است که نتیجة خروج آب در امتداد شکافی شمالی و جنوبی است. این شکاف که در گذشته بدون شک هم سطح زمین های مجاور بوده، به تدریج در اثر ته نشست رسوبات، ارتفاع حاشیة آن افزایش یافته و چون میزان آب نسبتاً زیاد بوده، گسترش رسوب به اطراف تا حد معینی نیز آغاز شده است. همان اندازه که به ضخامت رسوبات مجاور شکاف افزوده شده، لایه هایی به سمت خارج، ساختمان قوسی شکلی یافته اند...». بر اساس این بررسی زمین شناختی: «هر اندازه ارتفاع این پدیده افزایش می یافته، پهنای شکاف به علت رسوب گذاری جدید تنگ تر می شده است. پهنای مجموع لایه های عمومی، عرض اولیه شکاف را نشان می دهد. لایه های عمومی گاهی به هم پیوسته و زمانی هنوز شکاف باریکی بین آن ها وجود دارد. در چنین شرایطی یا چشمه قبل از انسداد کامل خشک شده یا لایه ها در عمق به هم رسیده و دهانة شکاف را بسته اند. داخل این شکاف و شکاف های مشابه در پشته های دیگر از واریزه های تخریبی ریزدانه انباشته شده است. در مجاور شکاف اغلب منافذ فرعی خروج آب وجود داشته است. به تدریج که در اثر رسوب گذاری خروج آب کاهش یافته، برآمدگیهای قارچی شکل و پهلو به پهلوی منافذ را مسدود ساخته اند. داخل این قارچ های کوچک خالی است و وجود گاز را همراه آب در گذشته تأیید می کند. در شرق و شمال شرقی اژدها چند برجستگی دیگر در جهات مختلف با همین مشخصات و ساختمان اما کوچک تر از آن وجود دارد که محل شکاف خروج آب هنوز در وسط آن ها به چشم می خورد. این برجستگیهای کوچک را دست های اژدها می نامند» (محمودی، پیشین: ۶۶-۶۸).
بر اساس نظر این کارشناس برجستة زمین شناسی کشور، اشکال ناشی از تراکم رسوبات از همان ابتدای تشکیل با توجه به شرایط آب و هوایی منطقه در معرض عوامل مختلف فرسایش قرار گرفته و به طور دائم در آن دست کاری شده است. روی تپه ها را همه جا پوشش نرم فرسایشی پوشانیده و هر جا لایه ها مستقیماً در معرض فرسایش قرار گرفته باشند، تخریب مکانیکی به صورت شدیدی در جوار خارجی آن ها صورت گرفته است (همان: ۶۸). این روند فرسایشی در طول زمان که شامل تمام تپه ها و صخره های رسوبی منطقه می شود همان چیزی است که در گزارش روزنامة کیهان به سال ۱۳۵۱ خورشیدی از آن، به نقل از خبرنگار محلی این روزنامه، با عنوان زیبای «اژدهای سنگی باباگرگر، سالی یک بار پوست می اندازد»، یاد شده است. این گزارش که به قلم زنده یاد مرحوم محمدرضا اللهیاری از روزنامه نگاران قدیمی و چهره های ادبی منطقه و نمایندة وقت دفتر نمایندگی روزنامة کیهان در قروه نوشته شده و در دو شماره متوالی این روزنامه (هفتم و هشتم تیرماه سال ۱۳۵۱ خورشیدی) منتشر شده است.
افزون بر چشمة اصلی آب معدنی باباگرگر که به دنگز معروف است، چندین چشمة کوچک و حفره های خروج گاز در محیط پیرامونی امامزاده و اژدهای سنگی وجود دارد که پس از گذشت قرون متمادی، همچنان به فعالیت خود ادامه می دهد و اهالی منطقه اعتقادات و باورهای خاصی نسبت به این پدیده ها دارند. از جملة این چشمه ها و حفره ها می توان به مجرای بزرگ خروج گاز در ضلع غربی آرامگاه، موسوم به «مشک امامزاده» و چشمه های معروف به «روغن و برنج»، «آب و روغن» و «آب وضوء» اشاره کرد. مشک امامزاده یا به ترکی "ایمام زاده مشکه" همان سوراخ اصلی خروج گاز در جوار بارگاه است که در کتاب جغرافیای ناحیه ای قروه ـ بیجار ـ دیواندره از آن با تعبیر کردی «کنا با» (سوراخ باد) یاد شده است. در این منبع، با تأکید بر اینکه شکل حوضچه ها ناشی از شکل منافذ خروج آب و گاز است، دربارة این حفره آمده است: «خروج گاز که به احتمال زیاد هیدروژن سولفورو است با صدا همراه و از چندین ده متر زوزة آن شنیده می شود. اگر برای مدت بسیار کوتاهی مثلاً ۱ الی ۲ دقیقه منفذ دایره شکل آن که به قطر ۱۰ سانتیمتر است مسدود گردد، صدای خروج گاز حتی از یک کیلومتری هم به گوش می رسد...»(محمودی، پیشین: ۹-۱۰).
مرحوم محمدرضا اللهیاری در گزارش خود برای روزنامة کیهان، با اشاره به حفرة خروج گاز در ورودی ایوان بارگاه در سمت شمال شرقی نوشته است: «زنان و دختران و پسران اشیاء قیمتی مانند انگشتر، سکه و غیره را از راه تفأل به درون مجرا می اندازند و بلافاصله دهانة آن را با دستمال بسته و مانع خروج هوا می شوند. پس از ده دقیقه دستمال را از دهانه بیرون می کشند و به هوا و زمین خیره می شوند. اگر شیئی موردنظر در بار اول، دوم یا سوم به بیرون پرتاب شد، فال نیکوست و در غیر این صورت شخص صاحب فال نگران می شود» (روزنامة کیهان: ۷/۴/۱۳۵۱). وی همچنین دربارة مشک باباگورگور یا همان حفرة طبیعی سنگی که در سمت غربی بارگاه قرار دارد، می نویسد: «این مشک مملو از آب تیره رنگ بد طعم است و دائماً با صدایی شبیه صدای مشک که ناشی از فشار گازهای زیرزمینی است، در حرکت می باشد. این صدا شبیه این است که کسی مشکی را به حرکت درآورد. زنان و دختران در این محل نیز فال مشک باباگورگور می گیرند. نحوة تفأل به این صورت است که آستین ها را بالا زده، دست در میان آب مشک فرو برده و چند دقیقه ای به همین حالت می مانند. اگر در اثر جهش آب، ریگی کف دستشان قرار گرفت، فال نیکوست و ریگ را به عنوان تبرک با خود می برند، در غیر این صورت فال بد تعبیر می شود...» (همان منبع).
بهترین توصیف را دربارة وجه تسمیة چشمة کوچک آب معدنی موجود در ضلع غربی بقعة امامزاده موسوم به «روغن و برنج» یا به زبان ترکی محلی «یاغ و دؤیگه» و در اصطلاح کردی «رون و برنج» را مرحوم اللهیاری ارائه داده اند. به نوشتة او این چشمه، نامش یاغ و دؤیگی است و علت اینکه این حوضچه را به این نام می خوانند این است که مجرایی در وسط حوضچه وجود دارد که آب آن می جوشد و رشتة باریکی را از سطح حوضچه به سمت بالا هدایت می کند و جوشش آن به طریقی است که انسان خیال می کند دانه های برنج، در ظرف روغنی می جوشد. شکل جوشیدن آن را به روغن و دانه های حبابی را که روی آب جمع می شود به برنج تشبیه کرده اند. (روزنامة کیهان:۸/۴/۱۳۵۱).
چنانکه پیش از این اشاره شد در اغلب منابع موجود مربوط به تاریخ عمومی کردستان از امامزاده باباگرگر با شرح و تفصیل یاد شده و در کنار آن نویسندگان این کتاب ها با بهت و حیرت از چشمة آب معدنی اصلی این روستا نیز به عنوان پدیده ای شگفت انگیز و خارق العاده سخن گفته اند. از جمله در کتاب "سیرالاکراد"، پس از اشاره به امامزاده باباگرگر آمده است: «... و هم در پایان [پایین] آن مکان تودة خاکی است که سراسر روی آن تپه گرداگرد شکافته و مملو از آب گل آلود است و به غایت قرمز رنگ و پیوسته در میان خود همی جوشد و مانند روغنی که داغ بکنند به همان سیاق صدا می کند و آب بالا می آید. عجیب تر اینکه هرگز کم و زیاد نمی شود و دائماً به حالت خود باقی است. راقم حروف بسیار طالب آن شد که قعر آن را بداند و عمق را مشخص نماید، میسر نشد. چه اسباب و آلت لازمة این کار را مهیا نداشت...»(عبدالقادر بابانی، پیشین: ۱۹۷-۱۹۸). میرزاعلی اکبر وقایع نگار کردستانی نیز در کتاب "حدیقة ناصریه و مرأت الظفر"، در این باره می نویسد: «... در پانصد قدم فاصله ازین مدفن (امامزاده باباگرگر) جایی هست که آن را دنکز می گویند. این دنکز هم ترکی است یعنی دریا و آن جایی است خیلی عمیق و مدور، تخمیناً دویست قدم دورة آن می شود، پر آب است و تا حال نتوانسته اند قعر و عمق آن را تشخیص بدهند. چندین کس را تا حال غرق کرده، یک آسیاب در جلو این دنکز از این آب دایر کرده اند...» (صفحات ۵۲-۵۴). در "حدیقة ناصری"، هم این روایت کم و بیش نقل شده و مؤلف با اشاره به چشمة اصلی آب معدنی باباگرگر آورده است: «... اطراف این دنکز مثل پاشورة حوض به قدر نیم ذرع از سنگ به میان آب خروج کرده، چون این آب برای امراض سودایی و جلدی، به تجربه رسیده، بسیار نافع و دافع است. هر کس بخواهد به میان آب رود، یک نفر دست او را می گیرد و پایش را بالای سنگ خروجی می گذارد و خود را در آن شست و شو می دهد. هر کس که شناور نباشد و به میان آن آب بیافتد، به قوة کشش مخصوصی که از آن آب دیده شده، او را فرو می برد و غرق خواهد شد... و تاکنون چندین نفر در این آب غرق و نابود شده و از غرایب این آب آنکه هر وقت این آب از رنگ برگردد و سرخ تر شود، حتماً یک نفر از موالی متولی آنجا فوت خواهد شد و این فقره سال ها و بارها به تجربه رسیده است...»(میرزا شکرالله سنندجی، ۱۳۷۵: ۲۳-۲۴). علامه مردوخ در کتاب "تاریخ کرد و کردستان"، آنجا که به توصیف بلوک اسفندآباد پرداخته، ضمن اشاره به چشمة آب معدنی باباگرگر نوشته است: «... روی تپة که در جلو آبادی است، یک تنورة مدور عمیقی تشکیل شده، لبریز از آب معدنی که دورة آن تقریباً دویست قدم می شود. همواره آب آن خودبخود جوش می زند. مزه و طعم آب آن شبیه به طعم دوای جوش است. رنگ آب هم زرد لیمویی است شبیه به آب گل آلود و آب آن دارای حالت تحجر است که در اطراف تنوره تحجر پیداست. اهل آن آبادی و حوالی چون ترک اند آن حوضچه را دنگز می گویند یعنی دریا. تصور کرده اند که زیر آن تپه، دریای عمیقی است که از آنجا سر درآورده و متصل جوش می زند. پایین تر از آن دنگز، رو به مشرق که می روند دو تنورة دیگر شبیه به تنورة اولی مشاهده می شود، خشک و خالی از آب. از قرائن معلوم است که آن ها هم در سابق مانند تنورة اولی دارای آب بوده اند که به مرور دهور سوراخ منبع آن ها به واسطة حالت تحجر آب گرفته شده و بالاخره خشکیده اند...»(ج ۲: ۸۳-۸۴).
توصیف نویسندگان این کتاب ها از چشمة آب معدنی باباگرگر که جملگی از اهالی باسواد و فاضل کردستان بوده اند، نشان می دهد آن ها خود از نزدیک این چشمه را دیده اند و آنچه را که در این باره نوشته اند، در واقع گزارش مشاهدات عینی و بررسی میدانی خودشان از پدیده ها و رخنمون های طبیعی شگفت انگیز منطقه است. به عبارت دیگر، این مورخان برای معرفی این آثار به گفته ها و شنیده ها و نوشته های دیگران اکتفا نکرده اند و چشمة آب معدنی و اژدهای سنگی باباگرگر و دیگر آثار تاریخی و طبیعی منطقه آن قدر دارای کشش و جاذبه بوده اند که این افراد اهل قلم و حتی صاحب منصبان حکومتی و سیاحان خارجی را واداشته است تا با شور و اشتیاق و کنجکاوی فراوان برای دیدن آن ها به روستای باباگرگر عزیمت کنند. یکی از این مقامات دولتی و رجال سیاسی دورة قاجار که باباگرگر را از نزدیک دیده است میرزا ابراهیم خان نوری ملقب به نظام الدوله بوده است. به نوشتة میرزا شکرالله سنندجی، وی که برای استعلاج به آنجا رفته و تعمیری هم از بقعه و بارگاه امامزاده نموده، ریسمان های زیاد جمع و سنگ بزرگی بر آن آویخته و به این واسطه عمق آن را تشخیص داد، چهل ذرع بوده است. (تحفة ناصری:۲۴). البته میرزاشکرالله به تاریخ سفر نظام الدوله به باباگرگر اشاره نکرده است اما اگر نقل قول او را در مورد اندازه گیری عمق چشمة آب معدنی باباگرگر مبنا قرار دهیم باید بگوییم در آن زمان، عمق این چشمه را بین ۴۰ تا ۵۰ متر (هر ذرع برابر با ۰۴/۱ متر) تخمین زده اند. از جمله دیگر افرادی که توصیفی از مشاهدات عینی خود را در این زمینه ارائه کرده، مصباح، دفتردار و معاون مالیة کردستان و نایب الایالة کرفتو در طول سال های ۱۳۲۲ تا ۱۳۲۸ قمری برابر با ۱۲۸۳ تا ۱۲۸۹ خورشیدی است. وی در "رسالة جغرافیای سنندج و کردستان"، بخش مربوط به بلوک اسفندآباد می نویسد: «... در سنة ۱۳۲۹ [۱۲۹۰ خ] که در واقعة سالارالدوله [برادر محمدعلی شاه مخلوع] به طهران آمدم مشخصاً آن دریاچه را دیدم و آن جایی بود عمیق و مدور، تخمیناً دویست قدم محیط دائرة آن می شود و اتصالاً می جوشید و آب آن قدر بیرون می ریخت که در پایین کوه آسیاب را می گردانید و در چندین جای دیگر، آب این دریاچه که در بالای پشته ای از سنگ واقع است از شکاف زمین الیال اتصال با صداهای مهیب جستن می نمود و باز فرو می رفت. طعم آن شور تقریباً مثل جوش شور بدطعمی است و گاز هم دارد. البته برای امراض سودایی و جلدی مفید است».(محدث، ۱۳۶۸: ۱۴۱).
افزون بر این ها، برخی از ایران شناسان و خاورشناسان نیز در نوشته های خود از باباگرگر یاد کرده اند. یکی از این افراد و شخصیت های خارجی، یاکوبادوارد پولاک (۱۸۱۸-۱۸۹۱ م/۱۱۹۷-۱۲۷۰ خ)، سیاح و طبیب سرشناس آلمانی و استاد مدرسة دارالفنون است که حدود ده سال (۱۸۵۱-۱۸۶۰ م/۱۲۳۰-۱۲۳۹ خ) در ایران زیست و چند سال هم طبیب مخصوص ناصرالدین شاه قاجار بود. وی پس از بازگشت به وطنش، کتابی دربارة ایران، سرزمین آن و مردمانش نوشت. پولاک در بخش دوم سفرنامة خود که به مبحث طبیب و مداوا در ایران آن روزگار اختصاص دارد، اشاره ای به چشمة آب معدنی باباگرگر کرده و نوشته است: «بین همدان و سنه از طریق اسفندآباد، حمام های گرم گرگر قرار دارد...».(پولاک، ۱۳۶۸: ۴۲۰). همچنین نیکلای خانیکف (۱۸۲۲-۱۸۷۸ م/۱۲۰۱-۱۲۵۷ خ)، جغرافیدان و جهانگرد روسی که قرن نوزدهم، بارها به ایران سفر کرده و چند سالی نیز به عنوان نمایندة سرکنسول گری روس در تبریز اقامت گزیده بود، در سال ۱۸۵۲ م [۱۲۳۱ خ] از طرف سقز و بانه تا همدان پیش رفت و به اکتشافات جغرافیایی پرداخت. وی در مراجعت از راه بیجار به پایتخت رهسپار شد و حاصل سفرش را به نواحی کردنشین ایران در مقالة "سفر به کردستان"، ارائه کرد و چنان که ولادیمیر مینورسکی (۱۸۷۷-۱۹۶۶ م/۱۲۵۶-۱۳۴۵ خ)، ایران شناس برجستة روس در مقالة "سنه"، نوشته است خانیکف در این مناطق از مقبرة باباگرگر که در نزدیکی آن یک چشمة سولفوره و کانسار مرمر شفاف وجود دارند، دیدن کرده است. (مینورسکی، ۱۳۷۰ ـ ۱۳۷۱: ۷۵۳). جالب است مینورسکی در مقالة خود، گورگور را کلمه ای ترکی به معنای کسی که از میان سیل می آید، دانسته است!؟ وجه تسمیه ای که متفاوت با نظرات مشهور در این زمینه است و معلوم نیست منبع و منشاء آن چیست و از کجا سرچشمه گرفته است؟
نظر شما