خـــیـام؛ از زاویەای دیگر/ محمد احمدیان

سرویس آذربایجان غربی- محمد احمدیان؛ پژوهشگر، تاریخ‌نگار و فرهنگ‌نویس بە بهانە ٢٨ اردیبهشت‌ماه؛ روز بزرگداشتِ حکیم عُمرِ خیّامِ نیشابوری یادداشتی در اختیاری خبرگزاری کردپرس قرار داده است.

کردپرس- عُمرِ خیّامِ نیشابوری، یکی از مفاخر بزرگ و مشاهیر حُکما و ریاضیین در اواخر قرن پنجم و اوایل قرن ششم هجری‌قمری بود. شهرت او در شرق و در این اواخر در اروپا بیشتر به واسطەی رباعیات وی بود که در اوقات فراغت آنها را سروده بود، جای تعجّب اینکه آن چند رباعی  سایر فضایل او را تخت‌الشعاع قرار داد. عمدهٔ شهرت خیّام مدیون ترجمهٔ صد رباعی از رباعیات منسوب به او بود که توسط شاعرِ انگلیسی «ادوارد فیتزجرالد، م. ۱۸۸۳/ Edward Fitzgerald»، در سال ۱۸۵۹ برای بار اول آنها را به انگلیسی ترجمه نمود. از شرح حال عمرخیّام چنین برمی‌آید که «ایشان زانو به عبادت خم می‌کرد، نماز می‌خواند، روزه می‌گرفت و با مؤمنین تسبیح می‌گردانید حتی با پای پیاده برای انجام حج به مکّه سفر کرده است.»(چهارمقالەی عروضی، «تعلیقاتِ علامه محمّد قزوینی»، نشر معین، چاپ دوم ۱۳۸۸، ص ۵۳۶)

«دکتر محمّدمهدی فولادوند»، کە رشتەهای تحصیلیِ دانشگاهیِ ادبیات و فلسفه را در فرانسه در «دانشگاه سوربن »خواند، رسالهٔ دکتریِ خود را دربارهٔ «عمرخیّام» نوشت؛ در کتاب «خیّام شناسی» دربارهٔ خیّام و رباعیات خیّام چنین اظهار نظر می‌کند: «متأسفانه چهرەی خیّام را با چندین چهرەی مبتذل یا مشکوک درهم آمیخته‌اند، بدون شک رباعیاتی که حاکی از توصیف و دعوت ساده به می‌خواری است،‌ از حکیم منجّم و ریاضی‌‎دان نیشابوری نیست. مجموعه هایی از رباعیات منسوب به خیّام در قرن هشتم هجری نوشته شده‌اند، یعنی سال ها بعد از فوت خیّام آنها را جمع آوری کرده‌اند و استنساخ آنها با عصر خیّام بسیار فاصله دارد.

واقعیت این است که از خیّام تنها ده رباعی برجای مانده و در آن رباعیات اندوه فلسفیِ خود را با فن تخصصی خویش درآمیخته؛ به حکم آن ده رباعی، نه‌ می‌توان نسبت کفر ابدی و نه‌ شک متوالی به متفکری داد. تذکره نویسان در رباعیات منسوب به خیّام تمام گناهان، شکوەها، پرسش‌ها، پرخاش‌ها، حملەهای گستاخانه، اعتراضات اجتماعی،‌ دردِدل‌ها و خلاصه کفریات خود را به آن دانشمند ستاره‌شناس و ریاضی‌دان و مخترع و جامعِ علومِ روزگار خویش نسبت می‌دهند.(خیّام‌شناسی، محمّد مهدی فولادوند، انتشارات الست فردا، ۱۳۷۹، صص: ۲۷، ۴۶، ۶۴)
احسان طبری - نویسنده‌ای که سال ها سابقەی استغراق و توغل در افکار ماتریالیستی داشت – دربارهٔ خیّام و رباعیات خیّام چنین می‌نویسد: «خیّام رباعی فلسفی را حربەی بیان افکارِ خود قرار داد؛ خیّام با وجود اشتهارِ زیاد،‌ متفکری مبتکر و بدیع نبود، ولی صاحب بیان شیوا و جامع و بلیغی بود. چنان که پژوهش‌های تاریخی نشان می‌دهد، اندیشه های او از جمله شکّاکیت و کیشِ لذّت‌پرستی«هدونیسم» از جهت منطق و محتوی تازگی ندارد. نظیر و گاه عین این افکار را ما در نزد سرایندگان و اندیشەوران کشور های دیگر در گذشته می‌بینیم. امکان اقتباسِ فکریِ خیّام از دیگران به ذهن خطور می‌کند.

شباهت فوق‌العادەی افکار و حتی کلمات خیّام با «نغمه هایِ بربط‌نوازِ »مصری،‌ همچنین تأثیر فلسفه «چارواکِ»هندی بر خیّام و تأثیر مکتب«سیرنائیکِ»یونانی، که لذّت را پایەی آرامشِ روح و هدف زندگی می‌شمرد بر اندیشه های خیّام آشکار است؛ پس موضوع شکّاکیت و لذّت‌پرستی خیّام برای عصر ما موضوعی تکراری است و تازگی ندارد.»(برخی بررسی‌ها دربارەی جهان‌بینی‌ها، احسان طبری، ۱۳۴۸، صص:۲۱۲، ۲۱۴، ۲۱۶)

احمد کسروی نویسندەی نامدار ایرانی، در کتاب «در پیرامون ادبیات» دربارەی خیّام و افکار او چنین اظهار نظر می‌کند: «آن همه ستایش که خیّام از باده کرده بی‌خردانه است، باده هرچه باشد ستایش آن، این همه نیست؛ یا اینکه میگوید: «می ‌خور که ندانی ز کجا آمده‌ای– خوش باش که ندانی به کجا خواهی رفت»؛ روزی به یکی گفتم: فلسفەی خیّام چه بود؟  گفت: می‌گوید: «من نمی‌دانم از کجا آمده‌ام و کجا خواهم رفت!»؛ گفتم: اگر دانسته بودی فلسفه بودی، ندانستن که فلسفه نیست، پیرزن‌های روستا هم نمی‌دانند از کجا آمده‌اند و به کجا خواهند رفت.»(در پیرامون ادبیات، احمد کسروی، انتشارات فردوس، ۱۳۷۸، صص: ۶۶،۷۰)
استاد رضا صدیقی نخجوانی، نویسندەی کتاب «خیّام پنداری» می‌نویسد: «جایگاه خیّام والاتر از آن است که این افکار پریشان را به او نسبت دهیم و او را به صورت یک خراباتی و آسمان‌جل که باده گساری و کام جویی و لاابالیگری را شعار خود قرار داده است او را معرفی کنیم. از شرح حال خیّام چنین بر می‌آید که دستورهای آسمانی را انجام داده و به دین اسلام با دید احترام می‌نگریسته و برای انجام حج به مکّه رهسپار شده و در حال نماز جان به جان آفرین تسلیم کرده است.» (خیّام‌پنداری،‌ رضا صدیقی نخجوانی، کتابفروشی سروش، ۱۳۲۰، صص: ۵و۱۵)

علّامه محمّد قزوینی نوشته است: «امام محمّد بغدادی [=داماد خیّام] می‌گوید: خیّام هنگام نمازِ عشاء در سجود اینگونه با خداوند سخن گفت: «اللّهُمَ إنّی عَرَفتُکَ علیٰ مبلغ اِمکانی، فاغفِرلی فَإنَّ معرِفَتی إیّاکَ وَسیلَتی إلَیکَ، و ماتَ رَحمَة‌اللّه»؛ یعنی: خدایا، میدانی که من ترا به اندازه‌ای که توانم بود شناختم، پس بیامرز مرا که شناختن من ترا،‌ دستاویز من است به درگاه تو و در آن‌حال درگذشت.» (چهار مقالهٔ عروضی،«تعلیقاتِ علّامه محمّد قزوینی»، نشر معین،‌ چاپ دوّم، ۱۳۸۸، ص:۵۰۳)

دکتر محمّد مهدی فولادوند می‌نویسد:«خدایی که خیّام در آخرین لحظات زندگانی خود با او سخن می‌گوید به خدای فلاسفه نزدیکتر است تا خدایِ شرایع ...»(خیّام‌شناسی،‌ ص: ۸۵)
جان کلام، اینکه روان پاک عمر خیّام نیشابوری از تعداد صدها رباعی جمع‌آوری شده بعد از مرگ او آگاه نیست و محتوای این رباعیات هیچ مناسبتی با جایگاه علمی و فکری خیّام ندارد، به اضافه مسؤلیت یک عالم و فیلسوف و حتّی شاعر جدّی‌تر از آن است که به باده‌گساری و موضوع مستی و می‌پرستی بپردازد، هرچند باده و می و ساغر و پیاله طرفدارانی هم داشته باشد.

لغت‌نامهٔ دهخدا شرح مبسوطی را دربارەی عمر خیّام نیشابوری آورده است، از جمله نوشته است: «خیّام تعدادی رباعی بدیع و لطیف فارسی سروده است، امّا به سبب اشتغال به علم و حکمت تا حدّی شاعری را دون شأن خود می‌دانسته است،‌ مضافاً اینکه او درگذشته به شاعری اشتهار نداشته است. از رباعیّات خیّام که آن همه باعث شهرت او شده تا کنون نسخەی جامع وکامل و موثّقی در دست نیست، بسیاری از آنچه بدو منسوب می‌باشد مجهول و منحول است. خیّام دیوانی منقّح و مبوّب از اشعار خود برجای نگذاشته است.»
روزی شخصی از مرحوم پدرم، علّامە احمدیان – یادش بخیر – پرسید، اُستاد! در جواب این رباعی منطقی عمر خیّام چه می‌گویی، که گفته است:
«ناکرده گناه در این جهان کیست؟ بگو! ‒ وآنکس که گناه نکرد،‌ چون زیست؟ بگو!»؛
من بد کنم و تو بد مکافات دهی _ پس فرق میان من و تو چیست؟ بگو! »؛

مرحوم پدرم با تأمل و تَأَنّی فرمودند: ❞در عالمِ دانش و خرد، عمر خیّام جایگاه بلندی داشته است، هرگز سخنانی را نگفته است که با خرد و منطق و دانش سازگاری نداشته باشد،‌ این رباعی نسبت و انتسابی به خیّام ندارد؛ به اضافه اُستاد «رضا صدیقی نخجوانی»، شاعر و ادیبِ تبریزی که در حوزەی اندیشەهای فلسفی، فعالیت و تعمق و تعلقِ خاطر داشت، به بسیاری از رباعیّات منسوب به عمر خیّام، در قالب رباعی، پاسخ داده است؛ و این‌چنین منطقی، به این رباعی پاسخ داده است:
«نا کاشته‌چیده، در جهان کیست؟ بگو! _ بی جرم، چرا نمی‌توان زیست؟ بگو!»؛
«گر نیک دهد خدا مکافات بدی _ پس فرق میان نیک و بد چیست؟ بگو!»❝
[خیّام‌پنداری،‌ رضا صدیقی نخجوانی، سروش تبریز، ۱۳۲۰، ص: ۱۸۱]
کتاب «تواریخ‌ الحکماء»، قدیم‌ترین منبع است که ترجمەی حالی از خیّام در بر دارد، این کتاب مناجاتی را  از عمر خیّام آورده است، در خاتمەی این نوشتار به بیتی از آن مناجات اشاره می‌کنیم: 
«اَصُومُ عَن الفَحشاءِ جَهراً و خُفیَةً  عِفافاً و إفطاری بِتَقدیسِ فاطِری»؛
یعنی: «از روی پاکدامنی، آشکارا و پنهان از گناه دوری می‌جویم – و با احترام در برابر آفریدگارم،‌ کارم را شروع می‌کنم.»(نُزهةُ الارواح فی تواریخ الحکماء ، شمس‌الدّین محمّد بن محمود الشّهرزوری/ چهارمقاله(تعلیقات)، علّامه محمّد قزوینی، ۱۳۸۸، ص: ۵۰۶)

کد خبر 2784549

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha