۱۰ آذر ۱۴۰۳ - ۰۱:۰۶
خاورمیانه در سایه کشمکش‌های جهانی؛ از جنگ اوکراین تا چالش‌های اقتصادی بریکس

در یک نشست تخصصی برگزارشده در خبرگزاری کردپرس، دلشاد مجید، روزنامه‌نگار برجسته و ناظر سیاسی مقیم سوئد، به بررسی تحولات منطقه‌ای و جهانی پرداخت. او در این پنل، جنگ اوکراین، هژمونی ایران، حضور آمریکا در خاورمیانه و نقش بریکس در اقتصاد جهانی را محورهای بحث خود قرار داد و تأکید کرد که کشمکش‌های اقتصادی و ژئوپلیتیک، چهره جدیدی از دوقطبی‌سازی جهانی را ترسیم کرده‌اند.

نشست تخصصی خبرگزاری کردپرس با هدف بررسی تحولات منطقه‌ای و جهانی، با حضور دلشاد مجید، روزنامه‌نگار و تحلیلگر سیاسی برجسته اقلیم کردستان، بهرام نصراللهی زاده رئیس سابق سازمان برنامه و بودجۀ استان کردستان، یعقوب احمدی و امید عزیزیان اعضای هیأت علمی دانشگاه کردستان، برگزار شد.

این نشست با تمرکز بر سه محور اصلی برگزار شد:

  1. جنگ اوکراین و تحولات خاورمیانه: بررسی تأثیرات جنگ اوکراین بر معادلات بین‌المللی و منطقه‌ای، به‌ویژه جایگاه خاورمیانه در این تحولات.
  2. بازگشت دونالد ترامپ به قدرت و تأثیرات آن بر سیاست خارجی آمریکا: دلشاد مجید به تحلیل پیامدهای بازگشت احتمالی ترامپ برای خاورمیانه و نقش آمریکا در این منطقه و بویژه در ارتباط با ایران پرداخت.
  3. جنگ غزه و آینده منطقه، با تمرکز بر کردهای اقلیم کردستان: این بخش به تحلیل جایگاه کردها در معادلات منطقه‌ای و تأثیر جنگ غزه بر آینده منطقه، به‌ویژه آیندۀ سیاسی اقلیم کردستان در تحولات پرداخت.

دلشاد مجید، که سابقه‌ای طولانی در تحلیل مسائل خاورمیانه و جهان دارد و به دعوت کردپرس در این پنل تخصصی حضور یافت، در بخش نخست اظهارات خود با اشاره به اهمیت تحولات اخیر، به بررسی ارتباط جنگ اوکراین با سیاست‌های جهانی، تأثیر اقتصادی بریکس و نقش آن در نظم جدید جهانی پرداخت.

دلشاد مجید در این نشست به تحلیل ابعاد جنگ اوکراین پرداخت و آن را یک نقطه عطف در سیاست جهانی دانست. او گفت: نمی‌توان از مشکل خاورمیانه سخن گفت، اما به جنگ اوکراین و روسیه اشاره نکرد. اینها حلقه‌هایی هستند که با هم ارتباط دارند. بنابراین مایلم ابتدا به جنگ اوکراین و عوامل و پیامدهای آن بپردازیم. سپس به موضوع حضور آمریکا در خاورمیانه، ماندگاری و آینده آن، و در نهایت، به موضوع ایران و هژمونی این کشور در منطقه و آینده آن بپردازیم. از این سه محور وارد بحث خواهیم شد که ممکن است این بحث گسترش یابد و به موضوعات دیگری کشیده شود یا شاید موضوعات دیگری نیز به این بحث وارد شوند.

در محور اول، سیاست همواره با کشمکش و تنش همراه است. سیاست ذاتاً کشمکشی است برای تأمین منافع، نیل به اهداف استراتژیک، و خدمت به ژئوپلیتیک و منافع اقتصادی و بقای جامعه. کشمکش‌ها و اختلافات جهانی را می‌توان به سه حوزه تقسیم کرد: ۱- کشمکش‌های داخلی، ۲- کشمکش‌های منطقه‌ای و اقلیمی ۳- کشمکش‌های جهانی.

به نظر من، کشمکش‌های داخلی تأثیر مستقیمی بر کشمکش‌های منطقه‌ای و جهانی ندارند. معمولاً اختلافات جهانی بر اختلافات منطقه‌ای و سپس بر کشمکش‌های داخلی اثر می‌گذارند. این اشتباه است که مثلاً اختلافات داخلی ایران را صرفاً محلی و داخلی بدانیم و بخواهیم از روی آنها، کشمکش‌های منطقه‌ای را تحلیل کنیم. خیر، این کشمکش‌های جهانی هستند که بر اختلافات منطقه‌ای و سپس داخلی اثر می‌گذارند.

جنگ اوکراین و روسیه تحولی بسیار بزرگ در سیاست جهانی بود. من بارها گفته‌ام، اگر کسی مفهوم این جنگ را درک نکند، درک درستی از سیاست ندارد. هدف آمریکا از این جنگ، تصرف سواحل دریای بالتیک تا دریای سیاه بود. آمریکا فنلاند و سوئد را عضو ناتو کرد و سپس به دنبال عضویت اوکراین در ناتو رفت. این اقدامات به معنای آن است که آمریکا می‌خواهد گذرگاه‌های آبی را از روسیه بگیرد. موضوع تنها روسیه نیست، بلکه بحث توسعه اقتصادی و برنامه چینی‌ها برای سند چشم انداز ۲۰۳۰ از طریق راه ابریشم نیز مطرح است. هدف این بود که چین به اروپا دسترسی نداشته باشد و ناتو بتواند بر این آب‌ها مسلط شود، چه از لحاظ نظامی و چه اقتصادی.

جنگ اوکراین را ناتو به روسیه تحمیل کرد

هدف ناتو این است که روسیه و چین را به محاصره درآورند و روسیه را ناچار کنند با اروپا همراه شود. در غیر این صورت، به روسیه می‌فهمانند که در نهایت، آن را تحت فشار قرار خواهند داد. بسیاری از کسانی که تحت تأثیر تبلیغات غربی هستند، معتقدند این جنگ را روسیه آغاز کرده است. خیر، این جنگ را ناتو به روسیه تحمیل کرد. به همین دلیل، روسیه تنها شهرهایی را تصرف کرده است که در کناره‌های دریای سیاه قرار دارند تا از ورود ناتو و ناوگان ششم آمریکا به این مناطق جلوگیری کند.

این کشمکش‌ها گسترش پیدا کرده و به سمتی رفته که آمریکا و دولت‌های غربی علیه روسیه متحد شوند. در این میان، روسیه نیز برای خروج از این بازی‌ها، جنگ‌های دیگری برای آمریکا و متحدانش ایجاد کرد. به عنوان مثال، در همان زمان در آفریقا، پنج انقلاب علیه فرانسوی‌ها شکل گرفت، چرا که فرانسه رهبری اتحادیه اروپا در برابر روسیه را بر عهده داشت. در کشورهایی نظیر بورکینافاسو، نیجر، و مالی، این انقلاب‌ها در دوره‌ای کوتاه رخ دادند.

جنگ غزه تاکتیک روسیە برای کاهش فشار جنگ اوکراین

جنگ اسرائیل نیز یکی دیگر از موارد حمایتی روسیه بود. به نظر من، غزه بخشی از این بازی بود تا اسرائیل و آمریکا وارد این جنگ شوند و فشار جنگ اوکراین کاهش یابد. به باور من، به اندازه‌ای که چین و روسیه در جنگ غزه نقش دارند، ایران در این جنگ نقش ندارد.

بریکس و جنگ اقتصادی

حال، تلاش‌ها بر این است که جهان به سمت دو قطبی شدن پیش برود. اما این دو قطبی شدن مانند گذشته نظامی نیست؛ بلکه اکنون اقتصادی است. اگر به نشست سران بریکس در آفریقای جنوبی در ۲۰ تا ۲۲ اوت سال گذشته توجه کنیم، می‌بینیم که در این نشست، دو تصمیم مهم اتخاذ شد: ۱- توسعه بریکس، ۲- جایگزینی ارز مشترک (دلارزدایی).

اما مسئله ارز مشترک جایگزین عملی نشد بنابراین تصمیم گرفته شد که با ارزهای داخلی معاملات تجاری صورت گیرد، اگر توجه کنیم قبل از برگزاری نشست سران بریکس در آفریقای جنوبی تا آنچه که در اکتبر سال جاری میلادی در شهر کازان روسیه رخ داد، تغییراتی اتفاق افتاد، تکلیف تعدادی از جنگها مشخص شد، جنگ بر علیه فرانسوی ها، جنگ آذربایجان و ارمنستان، اذربایجانیها توانستند با ارمنی‌های رویارویی کنند چون آذربایجانیها وابستگی نظامی شرقی دارند و ارمنی‌ها به غرب وابسته‌اند. یعنی تکلیف جنگها مشخص می‌شود، مرزهای بریکس مجزا می‌گردند، هدف مرزبندی بریکس جیست؟ هدف آن این است که از سیطره دلار خارج شود، آمریکا اکنون از نظر نظامی و استکباری ضعیف است، تنها ابزار دلار برای این کشور باقی مانده است از طریق این دلار است که تحریمهای اقتصادی را بر علیه کشورهای دیگر  و شخصیتها اعمال می‌کند، در حال حاضر ۹۴ هزار شخصیت مورد تحریم قرار گرفته‌اند، در صورت تشکیل منطقه بریکس من در قالب معنایی نامش را منطقه ضد دلار گذاشته‌ام، در سال گذشته ۵ کشور رسما عضو بریکس شدند (ایران، مصر، امارات متحده، عربستان سعودی، اتیوپی) اکنون این سازمان ۱۰ عضو دارد، ۶۰ کشور دیگری نیز درخواست عضویت داده‌اند، در این کنگره تصمیم مهمی مبنی بر ایجاد سیستم پرداخت (بانک بریکس) اتخاذ شد، این بانک به وجود آمده با سیستم پرداخت چین که از طریق راه ابریشم انجام می‌گیرد باهم فعالیت می‌کنند، و تبادلات تجاری میان مثلا ایران و چین، ایران و روسیه، ایران و مصر برقرار شود و به جای دلار با ارزهای محلی با هم معامله کنند، این سیستمها این معاملات را ترتیب می‌دهند، اکنون در این باره فعالیت می‌شود، آمریکا از این امر نگران و هراسان شده است یعنی اگر به آمریکا توجه شود بسیار در تلاش است تا این خط اقتصادی را منحل کند یعنی بریکس تهدیدی برای موقعیت و دلار آمریکایی است، استنباط ما باید این گونه باشد که این یک اتحاد نظامی نیست بلکه اتحاد اقتصادی است که شامل سه قاره  آسیا و آفریقا و آمریکای لاتین می‌باشد که در برابر قاره های استرالیا و اروپا و آمریکا قرار دارد ، اینها دو قطب اقتصادی  هستند یعنی مرحله‌ای که سمت آن می‌رویم مرحله قطبی شدن است.

اکنون مشکل چیست؟ اکنون کشمکشها در خصوص تعیین تکلیف بازارهاست در حال حاضر همه نیروها در تلاش هستند که با ایجاد این خطوط فاصله این مناطق را از هم تفکیک کنند، مثلا در حال حاضر در عراق کشمکشهای زیادی برای تفکیک عراق به جبهەای که ترکیه در آن ایفای نقش  می کند در جریان است. اکنون اگر مشاهده کنیم در آسیای میانه ترکمنستان قزاقستان و حتی چین و هند به یک بازار تبدیل خواهند شد پاکستان نیز در این باره با امریکا در کشمکش می‌باشد به نظر من حتی ترور عمران خان نیز به نوعی به این موضوع ربط دارد چون او قصد داشت وارد مجموعه بریکس شود آمریکا در این مسئله دست داشت و او را زندانی و از ریاست خلع کرد. منظورم من این است که ما باید اینگونه به جنگ غزه و جنگهای دیگر بنگریم.

به برداشت من برای تعیین تکلیف این موضوع نیز ، مناطق تحت نفوذ و قطب بندیها مورد نظر می‌باشند، که هر کشور در کدام قطب قرار می‌گیرد، اکنون در آفریقا الجزایر و و مصر و بیشتر کشورهای این قاره بخشی از بریکس هستند و آماده ورود به این سازمان می‌باشند، در خاورمیانه ایران بخشی از بریکس است که در زمینه تعیین تکلیف این مناطق فعالیت می‌کند، در افریقا الجزایر و جنوب آفریقا، در آمریکای لاتین برزیل و آرژانتین هستند، که می‌خواهند این اتحاد اقتصادی را ایجاد کنند، منظور بنده این است که از ترس ممناعت کردن آمریکا از ایجاد هژمونی اقتصادی چین دنیا به سوی این دو قطبی شدن می‌رود.

راهبرد امریکا: بی ­ثبات­ سازی منطقه برای ممانعت از اقتصاد دوقطبی

 اگر دقت کنیم از سال ۲۰۰۳ مخالفتها و درگیریها وسیعتر انجام می‌گیرند مثلا برای انحلال پروژه دوقطبی سازی اقتصادی، جنگ شیعه و سنی ایجاد شد، جنگ داعش پدید آمد حتی بهار عربی بخشی از این استراتژی بود که بی ثباتی و نیروی شبه نظامی به وجود آمد تا این پروژه به نتیجه نرسد، زیرا در هر جا که بی ثباتی وجود داشته باشد اقتصاد رشد نخواهد کرد، یعنی آمریکا عمدا در این مناطق بی ثباتی برقرار می‌کند. من معتقدم اگر کل ایران سنی می‌بود و کشورهای عربی اهل تشییع می‌بودند، بازهم میان شیعه و سنی تنش ایجاد می‌کرد، این یک سیاست است، این امر ربطی به شیعه بودن ایران ندارد، در دهه‌های ۶۰ و ۷۰ میلادی یعنی دوران شاه، ایران یک دولت شیعه بود اما پلیس آمریکا بود، هدف من از این سخنان این است که این امر با هدف استمرار بخشیدن به این درگیریهاست یعنی اگر تنشهای جهانی به سمت و سویی می‌روند که شاهد جنگهای بیشتری هم باشیم باید برای ما بسیار عادی و نرمال باشد.

* این گفتگوی تفصیلی در چهار بخش منتشر خواهد شد و متن کامل گفتگو در آپارات با آدرس زیر منتشر شده است:
https://aparat.com/v/qtr6q84

کد خبر 2778112

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha