منطقه خاورمیانه درگیر تحولات شتابانی است که نهتنها نظم منطقهای، بلکه حتی توازن قدرتهای جهانی را دستخوش تغییر کرده است. این تغییرات، از میدان نبرد سوریه گرفته تا مناسبات قدرتهای بزرگ و بازیگران محلی، هر روز ابعاد پیچیدهتری به خود میگیرد. اکنون که جنگ در حلب و فعالیتهای تحریکآمیز گروههای مسلح نظیر هیئه تحریر شام وارد فاز تازهای شده، و حمایتهای ترکیه از این گروهها با بیاعتنایی به نگرانیهای روسیه همراه است، به نظر میرسد منطقه به استقبال فصلی جدید از درگیری و رقابت میرود.
سوریه؛ میدانی برای بازیگران بینالمللی و منطقهای
حمله هیئه تحریر شام به حلب و تسخیر سریع مناطق این شهر با پشتیبانی ترکیه، تنها یک رویداد نظامی نیست؛ بلکه نمود آشکاری از اهداف استراتژیک آنکارا در سوریه است. ترکیه که از بنبست در مذاکرات با اسد و نپذیرفتن شروطش برای خروج از سوریه ناامید شده، اکنون از نیروهای نیابتی برای اعمال فشار بر دمشق و کردهای سوریه استفاده میکند.
به نظر می رسد هدف اصلی ترکیه، دمشق است. شکل حمله تحریر الشام، کنترل حلب و کنترل مناطقی مانند تلرفعت و منبج و دیگر نقاط استراتژیک، در راستای همین سیاست قرار دارد. این تحرکات اما به بهای افزایش بیثباتی در مناطق کردنشین و حتی احتمال درگیری مستقیم میان کردها و گروههای نیابتی ترکیه تمام میشود. کردهای سوریه تاکنون از درگیری مستقیم با تحریر شام پرهیز کردهاند، اما آمادگی خود را برای مقابله با این تهدیدها افزایش دادهاند. در همین حال، آمریکا همچنان نقش ناظری منفعل را ایفا میکند. هرچند حمایت واشنگتن از نیروهای سوریه دموکراتیک (SDF) همچنان ادامه دارد، اما روشن است که در صورت بروز تنش جدی، سیاست آمریکا در قبال این درگیریها شفافتر خواهد شد. اگر نیروهای نیابتی ترکیه به دنبال گسترش نفوذ خود در مناطق تحت کنترل کردها باشند، ممکن است آمریکا نیز برای حفظ اعتبار و منافع استراتژیک خود، مجبور به مداخله جدیتر شود. از سوی دیگر، اگر روسیه و ایران نتوانند از دولت اسد حمایت کنند، این امر معادلات قدرت را در سوریه به شدت تغییر خواهد داد.
ایران و روسیه، بهعنوان دو بازیگر کلیدی حمایت از دولت اسد، با چالشهای نوینی مواجه شدهاند. ایران، در سایه اولویتهای داخلی و محدودیتهای اقتصادی، تمایلی به مداخله گسترده در سوریه و تداوم هزینه کردهای سنگین را ندارد و روسیه نیز به دلیل درگیریهای خود در جنگ اوکراین، تمرکز کمتری بر تحولات سوریه دارد و اولویت اصلی این کشور حفظ مناطقی است که در اوکراین به کنترل خود درآورده است. این وضعیت، فضایی تازه مبتنی بر خوش بینی و ولع برای ترکیه و نیروهای نیابتی آن فراهم کرده است تا نفوذ خود را گسترش دهند و معادلات منطقه را به زعم خود به سود خود تغییر دهند. با این حال، حساسیتهای ایران و روسیه نسبت به تحرکات ترکیه در شمال سوریه، احتمالاً زمینهساز رقابتها و تعاملات پیچیدهای میان این بازیگران خواهد شد و در این میان هزینەهای مادی حمایت از قدرت اصلی در سوریه بر دوش ترکیه خواهد بود.
فصل تغییر در نظم منطقهای
مجموع این تحولات، از تغییر توازن قدرت در سوریه و لبنان تا سیاستهای تازهای که با بازگشت ترامپ به کاخ سفید در منطقه خاورمیانه شکل میگیرد، نشاندهنده ورود منطقه به فصلی تازه از تحولات است. این فصل، هم میتواند نظمی توافقی بر پایه مذاکره و مصالحه ایجاد کند و هم زمینهساز درگیریهای تازهای باشد که تنها به نفع قدرتهای خارجی و بازیگران نیابتی تمام خواهد شد. منطقه خاورمیانه اکنون بیش از هر زمان دیگری به تصمیمات بازیگران محلی و بینالمللی وابسته است؛ تصمیماتی که هرچند به ظاهر در چارچوب منافع ملی یا ائتلافی گرفته میشوند، اما پیامدهای آن تا دههها آینده بر سرنوشت مردم این منطقه سایه خواهد انداخت. آیا این فصل تغییر به سوی صلح و ثبات حرکت میکند، یا در گرداب دیگری از خشونت و آشوب فرو خواهد رفت؟ پاسخ به این پرسش در گروی نقشآفرینی دقیقتر و مسئولانهتر بازیگران است.
تأثیرات تحولات سوریه بر عراق و اقلیم کردستان
تحولات اخیر در سوریه و نقشآفرینی ترکیه و گروههای نیابتی آن، تأثیر مستقیمی بر وضعیت عراق و بهویژه اقلیم کردستان خواهد داشت. این تأثیرات نهتنها در حوزه امنیتی و نظامی بلکه در ابعاد سیاسی و اقتصادی نیز نمودار خواهد شد. در این میان، اقلیم کردستان، بهعنوان منطقهای با ثبات نسبی در عراق، بهشدت در معرض پیامدهای این تحولات قرار دارد. فعالیتهای هیئه تحریر شام و دیگر گروههای وابسته به ترکیه در شمال سوریه، به معنای گسترش بیثباتی به نزدیکی مرزهای عراق است. تحرکات ترکیه در سوریه، بخشی از استراتژی گستردهتر آنکارا برای اعمال فشار بر کردها در منطقه است. اگر این تحرکات موفق به تضعیف کردهای سوریه شود، احتمال گسترش تنش نیروهای حزب کارگران کردستان (PKK) با ترکیه در مرزهای اقلیم کردستان افزایش خواهد یافت.
همچنین با افزایش درگیریها در سوریه، موج تازهای از آوارگان میتواند وارد اقلیم کردستان شود. این امر، علاوه بر فشارهای اقتصادی و اجتماعی، میتواند زمینهساز نفوذ عناصر مسلح در میان آوارگان و ایجاد چالشهای امنیتی جدید شود. تشدید درگیریها در سوریه، اقلیم کردستان را در موقعیت دشوارتری برای مدیریت روابط با دولت مرکزی عراق و ترکیه قرار میدهد. ترکیه ممکن است با بهرهبرداری از ضعف احتمالی کردهای سوریه، فشارهای بیشتری برای مهار نفوذ و توان پ.ک.ک در خاک عراق اعمال کند. احزاب سیاسی اقلیم کردستان، بهویژه حزب دمکرات کردستان (KDP) و اتحادیه میهنی (PUK)، همواره در مواجهه با تهدیدهای منطقهای، اختلافات سیاسی خود را تشدید کردهاند. بحرانهای جدید در سوریه، میتواند به ابزار فشار برای تشدید این اختلافات تبدیل شود، بهویژه اگر ترکیه یا ایران از این شرایط بهرهبرداری کنند.
از سوی دیگر، اقلیم کردستان علاوه بر تجارت با ایران، از مسیرهای ترانزیتی سوریه و ترکیه برای تجارت با جهان بهره میگیرد. افزایش درگیریها و بیثباتی در این مناطق، میتواند به انسداد مسیرهای تجاری منجر شده و اقتصاد اقلیم را تحت فشار بیشتری قرار دهد. با افزایش بیثباتی در منطقه و افزایش تنشها در نزدیکی مرزهای اقلیم، جذابیت این منطقه برای سرمایهگذاران خارجی کاهش خواهد یافت. این موضوع میتواند بر توسعه زیرساختها و پروژههای کلان اقتصادی در اقلیم تأثیر منفی بگذارد.
تحولات اخیر در سوریه نشان میدهد که اقلیم کردستان در نقطهای حساس از معادلات منطقهای قرار دارد. از یک سو، بیثباتی در سوریه و عراق، تهدیدات امنیتی و فشارهای اقتصادی بیشتری بر اقلیم تحمیل میکند؛ و از سوی دیگر، اقلیم میتواند با تقویت روابط بینالمللی و مدیریت هوشمندانه روابط منطقهای، جایگاه خود را بهعنوان بازیگری کلیدی در حل بحرانها تثبیت کند. اما موفقیت در این مسیر، نیازمند هماهنگی داخلی میان احزاب اقلیم و اتخاذ استراتژیهای مبتنی بر واقعیتهای پیچیده منطقه است.
نظر شما