به گزارش خبرنگار کردپرس، غروب چهارشنبه پنجم دی ماه، منطقه نایسر سنندج، همه چیز عادی است و همه مثل هر روز مشغول کار و زندگی. «غزاله» پشت دستگاه چرخ خیاطی اش نشسته و مشغول دوختن لباس یکی از مشتریانش هست. ۲۷ سال دارد و مادر دختری ۱۱ ساله به نام «نیان» است. او بعد از جدا شدن از همسر معتادش سرپرستی دخترش را بر عهده می گیرد و با دایر کردن یک مغازه خیاطی زندگی اش را تأمین معاش می کند. هنوز مانده تا آفتاب تن به غروب بسپارد که پدرش «یوسف» به مغازه اش می رود. مشغول خوش و بش با دخترش است که «سیروان. س» مرد همسایه هم اجازه ورود می خواهد. «سیروان. س» وارد مغازه شده و با پدر غزاله به صحبت کردن مشغول می شوند. کمی باهم صحبت می کنند و بعد هردو به داخل شهر می روند. همه چیز کاملاً عادی است و هیچ مورد مشکوکی دیده و حس نمی شود. پدر «غزاله» به همراه «سیروان» از شهر بر می گردند و در مسیر بازگشت به خانه پدر «غزاله» کمی میوه و دیگر اقلام موردنیاز مهمان را تهیه می کند و هرکدام به سمت خانه خود می روند.
ساعت از ۱۸ و ۳۰ دقیقه گذشته و «غزاله» همچنان پشت چرخ خیاطی مشغول کار است که ناگهان «سیروان» با یک پارچ در دست وارد مغازه می شود. «غزاله» می ترسد و می پرسد چه می خواهی و چیکار داری!؟ که «سیروان» با گفتن این جمله که «برای آخرین بار می گویم باید با من ازدواج کنی وگرنه تو را آتش می زنم!» به نوعی اقدام به تهدید «غزاله» می کند. زن جوان که ترسیده و وحشت کرده با داد و بیداد همان پاسخ منفی خود را می دهد و در همین لحظه پارچ دست «سیروان» به سمت «غزاله» سرازیر می شود و در یک آن، این شعله های آتش هستند که به چشم همسایگان می آید و صدای فریاد دلخراش «غزاله» است که به گوش می رسد.
و بدین ترتیب زن جوان به خاطر یک نه گفتن و حق انتخاب، جانش گرفته شد تا «نیان» ۱۱ ساله بماند با غم نبود مادر...
دخترم بسیار تهدید شده بود
«غزاله از تهدیدهای «سیروان» به ما هیچ نگفت و بعد از این اتفاق فهمیدیم که چندین بار او و نیان را تهدید کرده». این را «یوسف حدودی» پدر «غزاله» می گوید. او در گفت و گو با خبرنگار کردپرس به آن شب شوم اشاره کرد. «من کارت خوانم خراب شده بود و می خواستم ببرم داخل شهر که درستش کنم. قبل از رفتن به شهر پیش دخترم رفتم و کمی داخل مغازه اش نشستم. بعد سیروان آمد و صحبت هایی کردیم و آن وقت هردو باهم رفتیم داخل شهر. حوالی ساعت ۶ به بعد بود که حین برگشت چون مهمان داشتیم کمی خرید کردم و دوباره با سیروان پیش دخترم در مغازه خیاطی اش رفتیم و کمی بعد مادر سیروان که همسایه مغازه غزاله بودند، پسرش را صدا می زند و سیروان می رود. من هم چند دقیقه بعد رفتن سیروان به خانه خودمان رفتم».
«یوسف» هیچ رفتار و برخورد مشکوکی را از «سیروان» نمی بیند و هرگز فکرش را نمی کرد که چند دقیقه بعد دخترش را برای همیشه از دست می دهد. «خانه بودم که گوشی ام زنگ خورد و خبر دادند که مغازه غزاله را سیروان آتش زده... فوری خودم را رساندم و دیدم که همه جمع شده اند و آمبولانس آمده و غزاله را نیمه جان به داخل آمبولانس می برند. در آن لحظه غزاله فقط توانست در چند کلمه به من بفهماند که سیروان این کار را کرده و گفته اگر با من شوهر نکنی آتشت می زنم و بعد بنزین را ریخت و آتش زد».
پدر «غزاله» از تهدیدات مداوم «سیروان» بی خبر بود. «نه غزاله و نه نیان هیچکدام از تهدیدات سیروان به ما چیزی نگفته بودند اینکه یک ماه است تهدید می شوند. وقتی پرسیدم چرا به من نگفتند نیان گفت مادرم ترسیده دعوا شود و اتفاقی بیافتد، هربار می گفت سیروان هیچ غلطی نمی تواند بکند».
«یوسف حدودی» در حالی که می گوید ایکاش می گفتند که تهدید می شوند به اینکه «سیروان» شب قبل از حادثه پیگیر دوربین های مداربسته مغازه های اطراف بوده، اشاره کرد. «بعد از این اتفاق یکی از مغازه داران در نزدیکی مغازه «غزاله» به من گفت که سیروان از او پرسیده آیا دوربین مغازه اش کار می کند یا نه!؟ او حتی درست زمانی رفته بود که مغازه های اطراف یکی یکی داشته اند می بستند و به خیال خودش دیگر کسی او را نمی بیند در حالی که همسایه ها او را دیده بودند».
پدر «غزاله» درخواست قصاص دارد و می خواهد خون دخترش پایمال نشود و عدالت را برای او اجرا کنند.
درخواست قصاص داریم
در همین زمینه برادر «غزاله» هم ضمن تأیید حرف های پدرش از شب حادثه گفت. «من داخل شهر بودم که یکی از همسایه ها تماس گرفت و گفت که مغازه خواهرت آتش گرفته... وقتی که به آنجا رسیدم آمبولانس آمده بود و دیدم که غزاله را دارند می برند. خود غزاله گفت که سیروان مغازه را آتش زده و همسایه ها هم دیده بودند. حتی مادرش هم وقتی متوجه می شود به سیروان می گوید چرا اینکار را کردی!».
آن طور که «یونس حدودی» به خبرنگار کردپرس می گوید این است که «سیروان چند باری از غزاله خواستگاری می کند و هربار جواب رد می شنود و او هم هربار خواهرم و دخترش را تهدید می کند. اما غزاله از تهدیدات به ما نمی گوید که ایکاش می گفت شاید چنین اتفاقی نمی افتاد».
او از بستری و تحت نظر بودن «سیروان» خبر داد. «سیروان حین آتش زدن مغازه، خودش هم کمی دچار سوختگی می شود و در حال حاضر در بخش سوختگی بیمارستان کوثر بستری و تحت نظر است. سیروان حتی در بیمارستان خودزنی می کند و رگش را می زند».
برادر «غزاله هم درخواست قصاص دارد و می خواهد حق خواهرزاده اش را از قاتل مادرش بگیرند.
تجمع فعالان مدنی و زنان در سنندج
بعد از این حادثه جمعی از فعالان حقوق زنان و کنشگران مدنی در سنندج در محکومیت این قتل و خشونت علیه زنان د تجمعی اعتراضی خواستار اقدام فوری برای جلوگیری از تکرار این فجایع شدند. این کنشگران بر ضرورت آگاه سازی جامعه و ایجاد سازوکارهای مؤثر برای پیشگیری از خشونت علیه زنان تأکید کردند.
«غزاله حدودی» چهار سال پیش از همسرش به دلیل اعتیادی که داشت جدا می شود و حضانت دخترش را بر عهده می گیرد. او دو سالی می شد که مغازه خیاطی دایر کرده بود و با خیاطی امرار معاش می کرد.
حالا او بعد از چند روز تحمل درد، فوت می کند و دختر ۱۱ ساله اش «نیان» می ماند و هزار سؤال که چرا و به کدامین گناه!؟
* گزارش: زیبا امیدی فر
نظر شما