کردپرس
تا این لحظه ما ترامپ را فردی دیوانه، متزلزل و غیرسیاسی میدانیم، اما این حقیقت ندارد.
اگر نگاهی دقیق به درگیریهای درونی آمریکا بیندازیم، بهویژه در رقابتهای انتخاباتی، درمییابیم که ترامپ نماینده یک ایدئولوژی بورژوایی محافظهکار است که با سیاست نئولیبرالی و لیبرالیسم اجتماعی دموکراتهایی چون بایدن و کامالا هریس مخالف است.
همچنین ترامپ یک مسیحی اصولگراست، اما خود را وابسته به هیچیک از فرقههای مسیحی نمیداند. در انتخابات، خودش را نماینده تمام مسیحیان معرفی میکرد و از آنان دعوت میکرد که از او حمایت کنند.
بهبیان دیگر، ترامپ فرزند همان درگیری ایدئولوژیک و مذهبی است.
این رویارویی ریشهای تاریخی دارد و به اوایل دهه ۹۰ قرن گذشته بازمیگردد، زمانی که اندیشمندان آمریکایی پس از فروپاشی دیوار برلین، درباره آینده آمریکا در روند جهانیسازی که به آن «نظام نوین جهانی» میگفتند، نظریهپردازی میکردند.
این تضاد فکری در نظریات «ساموئل هانتینگتون» صاحب تز «برخورد تمدنها» و «فرانسیس فوکویاما» صاحب نظریه «پایان تاریخ» نمود دارد.
هانتینگتون در تز خود میگوید: «مرحله آینده، مرحله درگیری و تضاد میان فرهنگها و تمدنهاست، و این مرحله با بحرانها و آشوبهای جهانیسازی همراه خواهد بود. بنابراین باید تلاش کنیم که هویت آمریکایی را تقویت کنیم و جامعه غربی را در برابر دیگر جوامع مستحکم سازیم.»
اما فوکویاما معتقد بود: «نه، از این پس سراسر جهان باید به سوی دموکراسی لیبرال، سرمایهداری و بازار آزاد برود. لیبرالیسم باید به تنها ایدئولوژی جهان تبدیل شود و بقیه ایدئولوژیها به حاشیه رانده خواهند شد. دموکراسی هم باید به تنها نظام جهانی تبدیل شود!»
ترامپ نیز در همین چارچوب بهدنبال بازگرداندن ارزشهای اخلاقی و اجتماعی جامعه آمریکاست.
او همچنین تلاش میکند نژاد آمریکایی را از بیگانگان محافظت کند.
علاوهبراین، در پی آن است که جایگاه اقتصادی، سیاسی و نظامی آمریکا در جهان را تثبیت کند.
ترامپ بهدنبال بازتعریف دوباره ساختار دولت آمریکاست.
او تمام تلاشهای خود را برای قدرت بخشیدن به آمریکا در این میبیند که سرمایهگذاریهای خارجی را به داخل آمریکا بازگرداند تا پایههای اقتصادیاش در داخل مستحکم بماند و تحتالشعاع چین قرار نگیرد.
ترامپ نمیخواهد چین به اهداف توسعهای خود در برنامه سال ۲۰۳۰ برسد؛ برنامهای که چینیها در طرح پنجساله ۲۰۲۶–۲۰۳۰ طراحی کردهاند.
برنامه پنجساله چین در کنار پروژه «جاده ابریشم»، تهدیدی بزرگ برای اقتصاد آمریکاست؛ چرا که اگر پروژه جاده ابریشم به سرانجام برسد، اقتصاد چین در سال ۲۰۳۰ به دو برابر اقتصاد آمریکا خواهد رسید: نزدیک به ۶۴.۲ تریلیون دلار در برابر ۳۱ هزار میلیارد دلار آمریکا (همانطور که در تصویر زیر آمده است).
این مسأله باعث میشود بانکهای چین بهعنوان جایگزینی برای بانک جهانی مطرح شوند. بانکهای چینی برای پروژه جاده ابریشم، بودجهای بین ۴ تا ۸ هزار میلیارد دلار اختصاص دادهاند تا به کشورهایی که در این پروژه مشارکت دارند، وام یا سرمایهگذاری بدهند.
پس برایتان عجیب نباشد که اکنون ترامپ حمایت خود از سعودیها و اماراتیها را مشروط به بازگرداندن سرمایههایشان به آمریکا کرده است.
سعودیها پذیرفتهاند که با ۶۰۰ میلیارد دلار در آمریکا سرمایهگذاری کنند، اما ترامپ از آنها خواسته این رقم را به یک هزار میلیارد برسانند. در مقابل این درخواست، مذاکرات میان آمریکا و روسیه و همچنین روسیه و اوکراین در خاک عربستان انجام شد.
اماراتیها نیز در سفری که «شیخ طحنون بن زاید» در تاریخ ۳/۱۷ انجام داد، به آمریکا قول دادند که 1 هزار و 400 هزار میلیارد دلار در آن کشور سرمایهگذاری کنند. در مقابل این حمایت، ترامپ از طریق شیخ طحنون نامهای برای رهبر ایران فرستاد تا امارات بتواند مذاکرات میان ایران و آمریکا را از پشت پرده پیش ببرد. اما ایران بهجای امارات، کشور عمان را انتخاب کرد.
هدف ترامپ از صلح میان روسیه و اوکراین و مذاکرات با ایران چیست؟
بسیاری بر این باورند که ترامپ اهل صلح نیست و مرد توافق و آرامش نیست، بلکه منبع تنش و بیثباتی در جهان است.
اما برنامه ترامپ از این آشوبها و بینظمیها چیست؟
ترامپ در همان آغاز به کار خود روابط آمریکا با متحدانش – مانند کشورهای اروپایی – را مورد بازنگری قرار داد...
پس از این هرجومرج، مسأله صلح در اوکراین و گفتوگوها با ایران مطرح شد.
این اقدامات ترامپ تصادفی و بیبرنامه نبود، بلکه با برنامهریزی دقیق و عامدانه بر اساس نظریه «هرجومرج سازنده» (Creative Chaos) طراحی شده بود.
هدف او این بود که کشورهای اروپایی و کانادا را از روند بهرهبرداری از دستاوردهای آتی جنگ روسیه و اوکراین و نیز توافق با ایران، کنار بزند. به همین دلیل تعجب آور نیست اروپاییها به دنبال اعمال تحریمهای اقتصادی بیشتر علیه ایران هستند، اما آمریکاییها از این کار خودداری کردهاند.
در موضوع صلح میان روسیه و اوکراین هم، ترامپ آشکارا خواهان توافق درباره استخراج معادن اوکراین شد. در مقابل، روسیه نیز گزینههای بزرگی در حوزه تولید نفت و گاز را در اختیار ترامپ قرار داد. از سوی دیگر، زمانی که ترامپ با ایرانیها به توافق برسد، شرکتهای آمریکایی بخش عمدهای از بازار استخراج منابع طبیعی در ایران را کنترل خواهند کرد.
بر اساس آمار مربوط به منابع ایران، ارزش ذخایر معدنی ایران حدود ۲۸ هزار دلار برآورد شده است. در جریان مذاکرات مربوط به برنامه غنیسازی اورانیوم ایران در سال ۲۰۱۵، بیش از ۶ هزار دلار از ظرفیت بازار منابع طبیعی ایران به روی شرکتهای آمریکایی باز شد.
دلشاد مجید
نظر شما