مسیر سنگلاخ توسعه در کردستان و ژنرالی که تنهاست/ منصور اولی

سرویس کردستان- توسعه واژه‌ای پرتکرار در ادبیات رسمی و رسانه‌ای ایران است. واژه‌ای که در میان گزارش‌های خبری، سخنرانی‌های دولتمردان، و حتی تابلوهای تبلیغاتی نهادهای اجرایی، بارها و بارها شنیده‌ایم. اما هر چه در سطح، این واژه آسان و آشناست، در عمق، یکی از پیچیده‌ترین مفاهیم علوم انسانی و اجتماعی به شمار می‌رود. توسعه نه فقط رشد اقتصادی است، نه صرفاً افزایش بودجه عمرانی، و نه حتی تعداد پروژه‌هایی که در یک بازه زمانی به افتتاح می‌رسند.

کرد پرس- توسعه، در نگاه امروز علوم اجتماعی، فرآیندی تاریخی، نهادینه، مشارکتی و انسانی است. توسعه یعنی بازسازی قابلیت‌های انسانی و نهادی برای رسیدن به زندگی معنادار، فرصت‌مند و پایدار. و از این منظر، استان کردستان با تمام ظرفیت‌های انسانی، جغرافیایی و تاریخی خود بیش از هر چیز، قربانی فقدان توسعه‌یافتگی است؛ نه به معنای نداشتن منابع، بلکه به‌معنای نداشتن نهادهایی که منابع را به رفاه، امنیت و پیشرفت تبدیل کنند.

در این میان، استاندار فعلی کردستان را باید یکی از نادرترین مدیران سطح استانی دانست که دارای درک مفهومی و نظری نسبت به توسعه است. اما آیا صرفاً داشتن یک رهبر توسعه‌محور برای تحقق توسعه کافی است؟

گفتمان توسعه‌محور در قامت یک استاندار

استاندار کردستان طی چند ماه زمامداری اش ، به‌خوبی نشان داده است که با مبانی علمی توسعه آشنایی دارد. در سخنان و اقدامات او مفاهیمی دیده می‌شود که پیش‌تر جایگاهی در ادبیات رسمی مدیریت استانی نداشت. عدالت فضایی، سرمایه اجتماعی، نهادسازی، بازتعریف رابطه مرکزپیرامون، توسعه پایدار و انسان‌محور، شایسته‌سالاری، و عبور از پروژه‌گرایی.

این واژگان، صرفاً اصطلاحات لوکس آکادمیک نیستند. آن‌ها مفاهیمی حیاتی در ادبیات توسعه‌اند. برای مثال «عدالت فضایی در علم جغرافیای سیاسی، به معنای توزیع عادلانه زیرساخت‌ها و منابع در سراسر سرزمین است. چیزی که کردستان از آن به شدت محروم مانده است.

"نهادسازی" مطابق نظریه‌های نهادگرایانه جدید (Douglas North, 1990) کلید رهایی از توسعه‌نیافتگی است. چراکه نهادها هستند که تعیین می‌کنند منابع چگونه تخصیص داده شوند و فرصت‌ها چگونه خلق یا نابود گردند. اما مسئله اینجاست  توسعه، نه یک شعار است، نه یک اراده فردی؛ توسعه، محصول کار جمعی است.

شکاف خطرناک بین نظریه و ساختار

می خواهیم در یک نگاه خوشبیانه با توجه به عملکرد چند ماهه آرش ذره تن لهونی بپذیریم که کردستان امروز یک «ژنرال توسعه‌ نگر» دارد، اما بر کسی پوشیده نیست  آنچه ندارد، «ارتشی از مدیران توانمند» است.

در حال حاضر غیر یکی دو نفر از  معاونان همراه آقای استاندار، در بیشتر دستگاه‌های اجرایی استان، با مجموعه‌ای از مدیران سنتی، محافظه‌کار، بی‌برنامه و بعضاً بی‌تخصص روبه‌رو هستیم که نه‌تنها از درک مفهومی نسبت به توسعه بی‌بهره‌اند، بلکه در برابر تغییر مقاومت می‌کنند. این وضعیت، یادآور همان تضاد خطرناک در نظریه‌های توسعه است که «رودریک» از آن با عنوان "تناقض بین گفتمان برنامه و ظرفیت اجرا" یاد می‌کند.

در این چارچوب استاندار به توسعه به‌مثابه فرآیند می‌نگرد اما مدیرانش هنوز توسعه را به‌مثابه «بودجه عمرانی» می‌فهمند؛ او به «مشارکت اجتماعی» باور دارد ولی بسیاری از نهادهای زیرمجموعه‌اش از جامعه مدنی واهمه دارند.  او خواهان «پایان رانت‌گرایی» است؛ ولی مدیران کل او محصول همان رانت‌های جناحی هستند.

این شکاف ساختاری، پروژه توسعه در کردستان را در وضعیتی نیمه ‌تعلیق قرار داده است،  خواست وجود دارد، نگاه وجود دارد، گفتمان نیز در حال شکل‌گیری است، اما ساختار اجرا، همچنان عقب‌مانده، ناکارآمد، و گاه حتی مخرب باقی مانده است.

 وقتی گذشته دست از سر آینده برنمی‌دارد

توسعه در کردستان، نه فقط به خاطر ضعف منابع یا شرایط مرزی، بلکه بیش از همه، به دلیل ارثیه‌ای از سیاست‌های ناکارآمد دولت‌های گذشته دچار اختلال است. این ارثیه عبارت است از پروژه ‌زدگی مزمن و تمرکز صرف بر کلنگ ‌زنی‌های متعدد بدون پیوست‌های اقتصادی، اجتماعی، محیط‌زیستی و فرهنگی، انتصابات سیاسی و غیرتخصصی و  فقدان شفافیت و پاسخ‌گویی.

در چنین بستری، ورود یک مدیر توسعه ‌محور مانند استاندار فعلی، اگرچه یک فرصت تاریخی است، اما در صورت عدم همراهی ساختار، به‌سرعت درگیر حاشیه‌ها، بحران‌های کاذب و دعواهای رسانه‌ای بی‌اثر می‌شود چنان‌که اکنون نیز نشانه‌هایی از این فرسایش دیده می‌شود.

برای عبور از این وضعیت نیمه ‌تعلیق، کردستان به یک جهش مفهومی و ساختاری نیاز دارد. در این مسیر، تجربه مناطق موفق در دیگر نقاط جهان می‌تواند راهگشا باشد.

بازمهندسی مدیریت استانی بر اساس شایسته‌سالاری، راه‌اندازی بانک اطلاعاتی نخبگان بومی برای جایگزینی مدیران ناکارآمد و سنجش مدیران موجود با شاخص‌های حکمرانی خوب از جمله راهکاریی است که باید آقای استاندار و معاونین او از آن بهره ببرند تا این چرخه معیوب را بازسازی کنند.

تأسیس شورای راهبردی توسعه کردستان با ترکیب نخبگان علمی، اقتصادی، مدنی و دولتی، ایجاد مرکز داده‌های باز برای سیاست‌گذاری شفاف، تدوین سند توسعه ۱۵ ساله با پیوست‌های چندبعدی سندی که از دل دانشگاه، بخش خصوصی و جامعه مدنی بجوشد، نه صرفاً از بالا دیکته شود هم از دیگر اقداماتی است که باید در دستور کار استاندارکردستان قرار گیرد.

در علم توسعه، اصطلاحی وجود دارد به نام "پارادوکس رهبری توسعه‌محور" مدیرانی که از دیگران جلوتر می‌اندیشند، اما اگر حمایت نهادی و اجتماعی کافی نداشته باشند، سرانجام منزوی، ناکام یا مستهلک می‌شوند.

استاندار فعلی کردستان، بی‌تردید در زمره چنین مدیرانی است: دارای فهم نظری، دغدغه‌مند، و پیشرو. اما توسعه، محصول کار تیمی، نهادسازی و فشار اجتماعی است؛ نه نبوغ فردی. بدون نوسازی ساختار مدیریتی، بدون مشارکت جامعه مدنی، و بدون عبور از میراث گذشته، این سرمایه نمادین نیز خواهد سوخت.

نگاهی به وضعیت مدیریت در حوزه های دارای ظرفیت در استان کردستان به عنوان مثال اداره با اهمیت اداره کل میراث فرهنگی و گردشگری استان کردستان و روند تعیین تکلیف وضعیت مدیریتی در این چند ماه نشان می دهد سیر حرکتی در مسیر توسعه از ریل خارج شده و همه چیز در چنبره برخی نگاه های جناحی و دست اندازهای وزارتخانه ها در تهران گیر افتاده است. در شرایط بغرنج کنونی این روال ادامه داشته باشد استاندار خوش فکر و توسعه مدار کردستان ناکام خواهد ماند.

کد خبر 2784058

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha