واقعیت رهبری «آپو» را نمی شناسید، ملت پراکنده و بی‌رمق، فاقد قدرت درک است!

سرویس ترکیه - عبدالله اوجالان رهبر در بند PKK پیش از برگزاری دوازدهمین کنگره‌ی حزب پیام بسیار مفصلی برای اعضای کنگره ارسال کرده بود که چند روز پیش در نشریه‌ی سرخوبون منتشر شد. اوجالان در این نامه با یادکرد از بیش از یک نیم قرن فعالیت حزبی، اعلام می‌کند که این جنبش، شکل کنونی خود را به پایان می‌برد و با عبور از ساختارهای پیشین، وارد مرحلهٔ نوینی با عنوان «سوسیالیسم جامعهٔ دموکراتیک» می‌شود.

به گزارش کردپرس، عبدالله اوجالان رهبر در بند حزب کارگران کردستان (PKK) پیش از برگزاری دوازدهمین کنگره‌ی حزبش (5 تا7 می 2025) پیامی بسیار مفصلی  برای اعضای کنگره ارسال کرده بود. پیامی که در ابتدا چند روز پیش از سوی نشریه‌ی سرخوبون در اروپا منتشر شد و پس از مدت کوتاهی به دلیل واکنش های گسترده حذف شد. اما واکنش ها به حذف این پیام که بیش از 40 صفحه است، باعث شد که خبرگزاری فرات، رسانه نزدیک به PKK این پیام را همانگونه که هست، منتشر کند. در ادامه بخش دوم این پیام را می خوانید که تلاش شده تا بدون هیچ کم و کاست و تغییری در لحن و گونه زبانی به فارسی برگردانده شود.

واقعیت رهبری «آپو» را نمی شناسید، ملت پراکنده و بی‌رمق، فاقد قدرت درک هستند!

در بخشی از این مقدمه که به خود ما (خود من) مربوط می‌شود، از واقعیتی سخن می‌گویم که از اواخر قرن بیستم تا یک‌چهارم نخست قرن بیست‌ویکم، به‌نحوی تعیین‌کننده بر زمانه‌ی ما اثر گذاشته است: واقعیت آپو. این واقعیت انکارپذیر نیست، اما در عین حال شایسته‌ی اغراق‌ نیز نیست. مسئله در این‌جاست که این حقیقت را چگونه باید فهمید و تفسیر کرد؟ این واقعیت، در نسبت میان خیال و واقعیت چه معنایی دارد؟

«دوران آپو» به‌لحاظ خصلت رهبری‌اش، تا امروز بسیار اندک فهمیده شده—و شاید اصلاً فهم نشده است. می‌گویید «واقعیت رهبری»، اما این واقعیت چیست؟ آن را نمی‌شناسید. ملت (کُرد) پراکنده و بی‌رمق است، قدرت درک ندارد. کادرها فاقد بینش و تجهیز نظری‌اند. پنجاه سال است که سردرگمی و مسیح‌گرایی سیاسیِ کردها، با همین واقعیت گره خورده است. تحقق مفهوم رهبری در بستر PKK، بی‌اغراق نقطه‌ی عطفی در تاریخ سیاسی کردها به‌شمار می‌رود—اهمیتی هم‌تراز با بیداری ملی یا انقلاب رستاخیز. آپو پیامبری نیست که از آسمان فرود آمده باشد، بلکه رهبری است که از دل تلاش مستمر و تحقق اجتماعی خود را ساخته و آفریده است. در تاریخ کرد و کردستان، او نماینده‌ی شکلی از رهبری سوسیالیستی است؛ نه پرستش فردی، بلکه الگویی برای ساختن رهبری‌ای جمعی. پروژه‌ی آپو، ساختن یک نظام رهبری است، نه ساختن یک اسطوره‌ی شخصی.

در مرحله‌ی برآمد رهبری، مفهوم کردایتی از هم فروپاشیده بود؛ رهبری‌های سنتی به بن‌بست رسیده بودند و خودِ کرد، از ساحت اندیشه به بیرون رانده شده بود. در چنین وضعیتی، شکل‌گیری این رهبری با معنایی شبیه به معجزه همراه شد—و این، قابل فهم است. اما دیگر کافی‌ست! پنجاه سال است که در انتظار فهمِ درست نشسته‌ام. سخن گفته‌ام، بارها و بارها گفته‌ام، و باز هم گفته‌ام. اما هنوز...

فهم نکردن حقیقت رهبری در PKK، یعنی نفهمیدن خود PKK. یعنی نفهمیدن کردِ آزاد، نفهمیدن کردستان. یعنی اصرار بر درجا زدن و عقب‌ماندگی. شما رشد نمی‌کنید، به رهبری بدل نمی‌شوید،[1] چون از درک این حقیقت طفره می‌روید. و من، پنجاه سال است که با جان و دل، با تلاشی بی‌امان، کوشیده‌ام تا شما را بخشی از حقیقت این رهبری کنم. مبارزه کرده‌ام، بی‌وقفه و بی‌پایان، برای این‌که شما در این حقیقت شریک باشید، نه تماشاگر آن.

تا وقتی حقیقت رهبری را نفهمیده و خود را وقف آن نکرده‌اید، نه می‌توانید پیش‌قراول جامعه باشید، نه حتی بار خود را بر دوش بکشید. راستش را بخواهید، شما هنوز قدرت کشیدن وزن خودتان را هم ندارید.

من توان بالایی دارم—هم در سخن، هم در عمل. این توان را در اختیارتان می‌گذارم، با فشار، با اصرار، با تمام قوا. اما باز هم نمی‌گیرید. هنوز اصرار دارید که به‌جای آن‌که بخشی از این مسیر شوید، گره‌ای شوید بر سر راه من، بر دوش من. چرا؟ این پرسش، بسیار اساسی‌ست. چون با کاری بس خطیر روبه‌رو هستیم.

امروز، حقیقت «آپویی»—چه به‌مثابه یک روند پایدار، چه به‌مثابه لحظه‌ای تأثیرگذار در تاریخ—بر مسیر تاریخ اثر گذاشته و آن را شکل داده. و اکنون، رسیده‌ایم به همان گره‌گاه درون PKK، جایی که مسأله‌ی انحلال، دیگر تنها یک بحث نیست، بلکه واقعیتی زیسته است. من این وضعیت را لحظه‌به‌لحظه با گوشت و پوست خود تجربه کرده‌ام. آری، لحظه‌ای‌ست که دوباره تکرار می‌شود. اما دیگر خبری از خلقی نو نیست. باید جهشی رخ دهد. باید از یک آستانه عبور کنیم. نکته‌ی عجیب اینجاست: آغاز این مرحله‌ی تازه نه از سوی ما، بلکه از جانب کسی صورت گرفت که با تمام وجود در حال جنگیدن با من بود—کسی که بی‌وقفه در پی اعدام من بود. یک تُرک. یک نماد کامل از حساسیت‌های سیاسی ترکیه، یک صدا، یک ابزار اجرایی از یک دولت‌ـ‌حزبِ در حال دولتی‌شدن: دولت باغچه لی. همین دولت باغچلی، که فرمانده خشن جنگ علیه ما بود، رو به هیئت نمایندگان دم پارتی چنین گفت: «تمام زندگی‌ام را در این مبارزه صرف کردم، اما حالا می‌خواهم یک دوره‌ی تازه آغاز کنم.»

از نظر من، این جمله، آشکارترین اعلام آمادگی برای صلح است؛ اما نه صرفاً صلح، بلکه صلحی با محتوای روشن، با افقی دموکراتیک، با نگاهی به جامعه‌ای آزاد و مشارکتی. تحولات جاری، کم‌وبیش همین مسیر را تأیید می‌کنند. و تنها نتیجه‌ای که از این وضعیت می‌توان گرفت این است:
«تنها آنانی که جنگیده‌اند، می‌توانند صلح کنند.» نه نیروهای دست‌دوم و سوم، نه میانجی‌ها و بازیگران حاشیه‌ای. تنها خودِ بازیگران جنگ می‌توانند صلح را ممکن کنند، چون فقط آنان وزن صلح را می‌فهمند و هزینه‌اش را پرداخته‌اند.

زیرا صلح، رخدادی‌ست به همان اندازه خطیر و بنیادین که جنگ. و چنین امر خطیری، تنها به دست آنان که خود بار اصلی آن را به دوش می‌کشند، می‌تواند پیش برده شود. بر این اساس، اگر بخواهیم واقع‌بین باشیم، باید اذعان کرد که این جنگ را دولت به‌پیش می‌برد. از این‌رو، نیازی حیاتی احساس می‌کنم تا این وضعیت را، به‌مثابه تلاشی برای صلح، به نقطه‌ی عزیمت تازه‌ای بدل کنم. در شش‌ماهه‌ی اخیر، این صدا به‌وضوح به گوش رسیده است. ما نیز، با درک درست این لحظه، بی‌درنگ واکنش نشان دادیم؛ چراکه به این باور رسیدیم که این دستِ درازشده نباید در هوا معلق بماند، و این فریاد نباید بی‌پاسخ بماند. ما، به‌مثابه مسئولان اصلیِ این نبرد، خود را متعهد یافتیم و بی‌هیچ درنگی، پاسخ گفتیم. این پاسخ، با افکار عمومی نیز در میان نهاده شد. گزاره‌ی ما روشن بود: تنها آنان‌که جنگیده‌اند، می‌توانند صلح را نیز محقق سازند. دیگر طرف‌ها، از قدرت تحقق صلح برخوردار نیستند؛ آنان در بهترین حالت، نقش‌های ثانویه یا پشتیبان دارند. ابتکار عمل، در دستان پیش‌گامان این مسیر است. اکنون، حرکت در این مسیر آغاز شده و به‌گمان من، این خود نشانه‌ی رویکردی سالم و درست است. بر پایه‌ی همین رویکرد، ما نیز به این آغاز ژرفا بخشیده‌ایم، و با این نشست که زیر نظر دولت برگزار می‌شود، در تدارک تدوین برنامه‌ی آن هستیم. در تکاپوی آن‌ایم که دریابیم چگونه می‌توان نظمی دموکراتیک برای جامعه بنیاد نهاد. قصد داریم از این آستانه عبور کنیم—آستانه‌ای که معنای آن، گذر از دوران جنگ و درگیری‌های تجزیه‌طلبانه به‌سوی صلح و هم‌پیوندی دموکراتیک است، به‌ویژه در رابطه با جمهوری ترکیه. در خصوص دولت‌های دیگر—یعنی عراق، ایران و سوریه—نیز روندهای مشابهی می‌توانند فعال شوند. این‌که ابتکار این روند در دست ترکیه است، از نگاه من، هم اقتضای خرد است و هم بیانگر واقعیت. البته که باید اینگونه باشد، و اینگونه است. ازاین‌رو، گام برداشته‌شده، گامی‌ست که باید آن را بسیار جدی تلقی کرد. هرچند که با دشواری‌هایی نیز روبه‌روست، اما در بنیاد، گامی درست و به‌جاست.

بخش نخست نامه: دولت فدرال نه حاصل اراده‌ی آزاد یک ملت، بلکه محصول طراحی سیاسی نیروهای بیرونی‌ست


[1] منظور نگارنده این است که شما به اوجالان تبدیل نمی شوید، شما شبیه من نمی شوید. (مترجم)

کد خبر 2785418

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha