او در کوچه های جنوب شهرتهران رشد کرد؛ جایی که صدای بوق ماشینها، خنده همسایهها و بوی نان تازه در هم میتنید.
فرهاد اصلانی فقط ۱۲ سال داشت که در نمایشهای مدرسه و خیابان حضور یافت و با ایفای نقشهایی جذاب استعداد خود را در تئاتر پیدا کرد و همیشه می گفت: من بچه کف خیابان هستم و همهچیز را میبینم و درک میکنم،این حس واقعی، بعدها در بازیهایش دیده شد، احساسی که نیاز به گفتن نداشت و خود در نقش هایی که فرهاد ایفا می کرد کاملا مشخص بود.
اصلانی در سال ۱۳۷۰، تصمیم گرفت عطشش را در قالبی رسمی دنبال کند. دو سال را در فرهنگسرای نیاوران دردوره کارگردانی و بازیگری گذراند، جایی که تجربه زندگی ساده اش با شیوههای حرفهای تئاتر آمیخته شد . او آموخت بازیگری به معنای «زندگی کردن در نقش» است؛ نه ادا درآوردن.
در ۱۳۷۱ وارد دنیای رادیو شد؛ و دیری نپایید که صدایش در دل و ذهن شنونده نشست.
در سال1372 فرهاد اصلانی، با نقش جوان میوهفروش در سریال«همسایهها»، حضور تصویریاش در تلویزیون را آغاز کرد و در ۱۳۷۳ با فیلم «روسری آبی» به کارگردانی رخشان بنیاعتماد، رسماً وارد سینمای ایران شد.
اصلانی در دهههای بعدی از فعالیت هنری، خود را بهعنوان بازیگری گزیدهکار معرفی کرد. بازی در آثاری مانند «خرس» و «زندگی خصوصی» ، سیمرغ بلورین بهترین بازیگر مرد جشنواره فجر را برایش به ارمغانآورد. همچنین، بازی در فیلم «دختر»(۱۳۹۴ )ساخته رضا میرکریمی، جایزه بهترین بازیگر مرد جشنواره مسکو، باتومی، هند، داکا و بلژیک را نصیب او کرد .
اصلانی هیچگاه کنج امن و یکنواختی را نپذیرفت:
او با ایفای نقش در آثاری همچون متری شیش و نیم،مختارنامه، مغزهای کوچک زنگ زده،یاغی، جان سخت، هیولا ، ساخت ایران،خانه ای در تاریکی، برادران لیلا و چندین اثر فاخر دیگر چهره ای نتفاوت از خود نشان داد که تلفیقی از استعداد، تعهد و خستگی ناپذیری بود.
در کنار فعالیت هنری، او زندگی سادهای با مژده دانش پژوه دارد و حاصل آن نیز دختری به نام هانا است وخانواده کوچک که نقطه قوت و آرامش دائمی اصلانی محسوب می شوند.
امروز، فرهاد اصلانی تصویری از مردی خود ساخته با وجدان حرفهای، خانوادهدوست، انتخابگر و پایبند به اصول است. در کنار همسر و دخترش، زندگیای قانونمند و آرام را پیش میبرد—و این تصویر، بدون تصنع بلکه با اصالت همان کودک اصیل شروع شد که اکنون با بازیهایش هزاران قلب را لمس کرده است.
نظر شما