خبرگزاری کردپرس _
ﺍﺯ ﺳﺘﻢ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﺟَﻮﺭ ﯾﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮﺷﻌﺮ !
ﺍﺯ ﻇﻠﻢ ﺁﺷﮑﺎﺭ
ﭘﻨﺎﻩ ﺑﺮ ﺷﻌﺮ ! (عباس کیا رستمی)
بیست و هفتم شهریور را به یاد شهریار روز شعر و ادب نامیده اند. در این که شاعری به آسانی و اختیار نصیب هر کسی نمی شود و تنها چون جویباری در سرزمین درون پاره ای از بختیاران می ریزد، کمتر می توان شک کرد اما بعد از این ریزش آنچه تراوش می کند مختلف ، متفاوت والبته زیباست و به ناچار در چارچوب اتمسفر درون و برون شاعر . این کوتاه نوشت درپی شرح و یا دلایل دقیق این نکته نیست و تنها نگاهی به برخی از این نگاه ها دارد و بس .
نظامی در نصیحت فرزندش برای دوری از شعر، بهترین آنها را دروغ ترینشان می داند؛
در شعر مپیچ و در فن او
چون اَکذب اوست اَحسن او
شهریار شعرش را محصول پریشانی درون خود وشایستهٔ سخندانان می داند و درپی شرایط و وجود مستمعین مستعد است؛
بلبل عشقم و از آن گل خندان گویم
سخن از آن گل خندان به سخندان گویم
گلهٔ زلف تو با کوکبهٔ شبنم اشک
کو بهاری؟ که به گوش گل و ریحان گویم
نادر نادر پور شعر را عصارهٔ جوشان و بهترین مجرای نجیب و خروشان برای بیان می داند؛
ای شعر، ای عصارهٔ جوشان
سیال تر ز شیرهٔ جادویی حیات
در ریشهٔ درخت
در من طنینِ بانگ تَرت را فرو کن
ای شیر، ای نجیب خروشان…
ناصر خسرو می گوید شعرهای مرا بخوانید اما به دلیل آن اشعار ،مرا تحسین نکنید؛
«شعرم بخوان و فخر مدان مَر مرا به شعر»
هوشنگ ابتهاج (سایه) شعر را چون تیغی در مقابل کج اندیشی می داند که کسی نمی تواند در برابرش قد عَلَم کند؛
هَمه آفاق گرفته است صدای سُخَنَم
تو از این طرف نبندی که ببندی دهنم
راست در قصد سَر و چشم کجاندازان است
نه عجب گر بهراسند ز تیغ سخنم
فریدون مشیری درحسرت فضایی است تا بتواند شعرش را که کبوتر آزاد و پیام رسان می داند به پرواز در آورد؛
ای غریو تشنگی ها
در کجای این ملال آباد
من سرودم را کنم فریاد؟
در کجای این فضای تنگ بی آواز
من کبوترهای شعرم را دهم پرواز؟
مهدی سهیلی در شعری با نام «موسی» شعرش را چون فرمان های بر آمده از طور می داند و از این که تأثیری ندارند متأثر است.
شعر من «الواح» گویائی در چنگم
شعر من گویاترین «فرمان» من،کز «آتش طور» دلم خیزد
لیکن این آلودگان کور باطن را-
هیچ نیرو برنینگیزد
و این آواهای متفاوت، زیبا و قابل تأمل همچنان در فضاهای گوناگون تا انسانی باشد و آواز باد و بارانی، طنین انداز خواهد بود.
نظر شما