کردپرس- «خیلی وحشتناک بود. حوالی ساعت ۳ نیمه شب از خواب پریدیم و دیگه نتونستیم بخوابیم. صداها اونقدر بلند بودن که انگار توی خونه ما بمب زدن». این را مرد جوانی می گوید که در صف نانوایی منتظر ایستاده.
دوست کناری اش هم ضمن تأیید حرف های او به پشت سر هم انداختن بمب ها اشاره می کند. «خیلی هم زیاد بودن. تا دمدمای صبح ادامه داشت. واقعاً شب سختی بود». کمی آن طرف تر دو خانم جوان روی سکوی جلوی نانوایی نشسته اند و هردو نگرانی خود را از وضعیت نشان می دهند. «خدا رحم کنه بهمون جنگ جز بدبختی هیچی نداره. من بچه هام این چند شب از ترس نمی تونن درست و حسابی بخوابن». مرد میانسالی از داخل نانوایی بیرون می آید. بربری روی دستانش را جابجا می کند. نگاهی به آن دو خانم کرده و با اشاره به آسمان می گوید «امید به خدا اتفاقی نمی افته» و بعد راهش را می گیرد و می رود.
با روشن شدن تنور سوم، نوبتت می رسد. گرمای روزهای آخر بهار تیز و زننده شده. اما این تیزی به اندازه شرایطی که پیش آمده نیست. داخل نانوایی شاطر درحینی که دارد چانه خمیر می زند خطاب به همکارش به نگرانی جدی در این شرایط اشاره می کند. «خدا نکنه این جنگ ادامه دار بشه وگرنه بیچاره ایم، چون تنها جنگ نیست بلکه سواستفاده هایی که در این شرایط میشه هم هست و باید از اینا بیشتر ترسید. از اونی که احتکار می کنه… از اونی که دنبال تسویه حساب شخصی میره… از اونی که می خواد با این بهانه هرج و مرج ایجاد کنه… اینا خیلی بدتر از جنگ هستن…». مردم داخل نانوایی بیشترشان این حرف نانوا را با تکان سر تأیید می کنند و بعد هرکدام به تعریف خاطرات زمان جنگ هشت ساله ایران و عراق می پردازند. از ترسی که کشیدند تا کمبودهایی که داشتند… از بمباران های یکسره تا کشته شدن پیر و جوان… از بی خوابی شبانه تا چشم انتظاری برای پایان آژیر… از همه چیز گفتند… همه آن چیزهایی که حالا باز هم بیم بازگشتشان می رود. داری به حرف های مردم فکر می کنی که شاطر می پرسد چند تا نان می خوای؟ از لابلای حرف زدن های مردم عدد چهار را با دست نشان می دهی و دوباره حواست را می دهی به سخنانی که همه از جنگ می گویند… جنگی که روح و روان مردم را همه جوره به خود گره زده به طوری که هیچ کسی نمی تواند با روال عادی کار و زندگی کند.
در تکاپوی سلامت روان…
گویا این روزها روان مردم در میدان نبرد برای بقا دست و پا می زند. بقایی که به گفته مشاور و نایب دبیر اتحادیه علمی روانشناسی و مشاوره کشور بیشتر از همه چیز باید مدنظر قرار گیرد.
«مجید زارعی» در مصاحبه با خبرنگار کردپرس از واکنش های طبیعی روان در شرایط جنگی گفت. «"مبارزه، گریز، انجماد" واکنشهای طبیعی روان ما در شرایط جنگی هستند. در کوران حوادث تلخ و ناگواری همچون جنگها و بحرانهای انسانی، جایی که صدای انفجار و ضجه، نوای غالب محیط میشود، اغلب تمرکزها به سمت نیازهای فوری و ملموس سوق پیدا میکند: غذا، آب، مسکن و درمانهای جسمی؛ اما در این میان، یک حقیقت تلخ و انکارناپذیر اغلب به بوته فراموشی یا کم توجهی سپرده میشود، همان آسیبهای پنهانی که بر روان انسان آوار میشوند، که به مراتب عمیقتر و ماندگارتر از زخمهای جسمی هستند».
او بر اهمیت و توجه به اثرات روانی چنین حوادثی تأکید کرد. «در دنیایی که جنگها و بحرانها به طور مداوم روان و جسم انسانها را تحت فشار قرار میدهند درک اثرات روانی این حوادث به همان اندازه اهمیت دارد که به آسیبهای فیزیکی توجه میشود. جنگ و بحرانهای مشابه، صرفاً رخدادهایی در صحنه نبرد نیستند؛ آنها وقایعی هستند که ریشههای ترس و ناامنی را در اعماق وجود انسان میکارند. هنگامیکه انفجارها، صدای موشک و شلیک گلولهها و ویرانیها در بیرون از ما جریان پیدا میکند، به طور اجتنابناپذیری آرامش و تعادل درونی ما به مخاطره میافتد و ما دچار فروپاشی روانی خواهیم شد. جنگ نه تنها خانهها و جغرافیاها را تخریب میکند، بلکه در دل و روان انسانها هم، خراشهایی عمیق و پنهان به جای میگذارد. اینجاست که وقتی در خارج از ما جنگی به پا میشود، این امکان وجود ندارد که آرامش و سکون در درون وجود ما برقرار بماند».
براساس سخنان «زارعی» در واقع روان در برابر تهدیدات بیرونی، مانند یک سپر دفاعی عمل میکند و قادر است کارکردهای عادی زندگی را به تعلیق درآورد. این واکنش نه یک شکست درونی، بلکه یک سازوکار بقا برای انسان و در واقع یک بخش اصلی انسان بودن است. ترس، اضطراب و ناامیدی، نگرانی و پریشانی افکار معمولاً در این شرایط پدیدار میشود و احساساتی در ما ایجادمیکند که به بروز واکنشهای فیزیولوژیکی نظیر انجماد روانی یا گریز روانی منجر میگردد. اینکه چه بخواهیم و چه نخواهیم، جنگ بر روان ما تأثیر میگذارد و این امر به ما یادآوری میکند که زندگی در شرایط ناپایدار اجتماعی، میتواند منجر به دردهای روانی متنوعی شود.
این روانشناس اجتماعی به پیامدهای جنگ بر زندگی مردم اشاره کرد. «در شرایط جنگی، افراد با موجی از احساسات و افکار ناخوشایند مواجه میشوند، ترس بیامان از مرگ خود و عزیزان، که سایهای سنگین بر لحظه به لحظه زندگی میافکند؛ و نهتنها در کابوسها، بلکه در بیداری هم گریبانگیر میشود. اضطرابهای ویرانگر و تروماهای عمیق که نه تنها بر کیفیت زندگی فردی تأثیر میگذارد، بلکه بر تعاملات اجتماعی و ساختار جوامع هم سایه میافکند. آوارگی، به عنوان یکی از رایجترین پیامدهای جنگ، خانهها، هویتها و حس تعلق را از انسانها میگیرند و شرایطی را به وجود میآورد که در آن انسانها نه تنها از فیزیک خود، بلکه از وجود و سرشت خود هم بیخبر میمانند».
به گفته «مجید زارعی» لازمه بقا در شرایط جنگی، نه تنها مواجهه با چالشهای بیرونی، بلکه واکنش به درد و رنج ناشی از آسیبهای روانی است. «با استناد به یافتههای علمی در حوزه روانشناسی تروما و مطالعات مربوط به اثرات جنگ بر سلامت روان، میتوان اذعان داشت که مواجهه با این شرایط، تغییرات ساختاری و عملکردی در مغز ایجاد میکند. میتواند به اختلالاتی نظیر شوکهای روانی، تروما و سوگ پیچیده، اختلال استرس پس از سانحه (PTSD)، افسردگی، اختلال در چرخه عملکرد خواب و بیداری، اضطراب فراگیر و حتی احساس گناه بازماندگی، همگی پیامدهای ناگزیر این دوران تاریک به ویژه برای گروههای حساسی چون کودکان، سالمندان، معلولان و زنان هستند. این رنجهای پنهان، نه تنها توانایی فرد را برای عملکرد روزمره سلب میکنند، بلکه میتوانند نسلها را تحت تاثیر قرار داده و سد راه بازسازی و صلح پایدار شوند».
او به این پیش سؤال ذهنی که چرا باید در میان این همه مصیبت و درد و رنج، به سلامت روان اهمیت دهیم؟ چنین پاسخ داد که «زیرا روان سالم، سنگ بنای بقا، تابآوری و بازسازی جامعه است. فردی که از نظر روانی آسیب دیده باشد، نه تنها قادر به التیام زخمهای خود نیست، بلکه نمیتواند به درستی در بازسازی زندگی خود و جامعهاش سهیم باشد.
تصور کنید کودکی را که شاهد مرگ عزیزانش بوده است. این کودک، نه تنها بار سنگین این فقدان را بر دوش میکشد، بلکه با ترس از آیندهای نامعلوم و ناامیدکننده دست و پنجه نرم میکند. یا فردی را در نظر بگیرید که خانهاش را از دست داده و مجبور به ترک خانه شده٬ این فرد، نه تنها سرمایه و دارایی خود را از دست داده، بلکه حس تعلق و هویت خود را هم گم کرده. اینها تنها نمونههایی از هزاران درد روانی هستند که جنگ و بحران بر روان انسان تحمیل میکنند».
«زارعی» واکنش ها برای بقا را در سه دسته اصلی دانست. «باید بدانیم در شرایط جنگی، روان انسان به طور غریزی واکنشهایی را نشان میدهد که هدف آنها حفظ بقاست. این واکنشها معمولاً در سه دسته اصلی قرار میگیرند:
۱. پذیرش و مبارزه: رویارویی فعال با تهدید، تلاش برای کنترل شرایط و دفاع از خود و دیگران.
۲. گریز: فرار از تهدید، تلاش برای یافتن مکانی امن و دور شدن از خطر.
۳. انجماد: بیحرکت شدن و عدم توانایی در واکنش نشان دادن به تهدید، احساس جدا شدن از بدن و کاهش فعالیتهای حیاتی».
از نظر نایب دبیر اتحادیه علمی روانشناسی کشور «این واکنشها، پاسخهای طبیعی به شرایط غیرطبیعی هستند و شدت و نوع آنها به عوامل مختلفی بستگی دارد. درک این واکنشها، به ما کمک میکند تا خود و افراد آسیبدیده را بهتر درک کنیم و حمایتهای مناسبی را برای آنان فراهم کنیم. بررسی واکنشهای طبیعی روان در مواجهه با تهدید (پذیرش و مبارزه، گریز، انجماد) نشان میدهد که چگونه این سازوکارهای بقا، در صورت عدم مدیریت صحیح، میتوانند به آسیبهای پایدار روانی منجر شوند».
آن طور که از گفته های «مجید زارعی» بر می آید این است که «توجه به روان خود و عزیزانمان نه صرفاً یک مسأله فردی، بلکه ضرورت اجتماعی و جمعی است. در دنیایی که به نظر میرسد تاریکی غالب باشد، مهم هست که به امید و روشنیهایی که در درون خود داریم، اعتماد کنیم و یاد بگیریم چگونه میتوانیم این روشناییها را در کنار یکدیگر تقویت کنیم. تنها از این طریق است که میتوانیم دوباره به مفهوم انسانی و جامعهای پایدار و مستحکم به دور از جنگ و نابودی دست یابیم».
او در پایان بار دیگر تأکید کرد که «در شرایط غیرمعمول جنگ و بحران، حفظ آرامش و تصمیم گیری درست و سنجیده، نه یک شعار، بلکه یک ضرورت برای همه ماست. اینکه سلامت روان، یک کالای لوکس خریدنی نیست، بلکه یک ضرورت انکار ناپذیر ساختنی همراه با مهارت است؛ تا بتوانیم با یادگیری و بهکارگیری مهارتهایی چون، مدیریت استرس و اضطراب، مهارت مدیریت خشم، مهارت تاب آوری و تنظیم هیجان، مهارت جراتورزی و تصمیم گیری، مهارت ارتباط موثر، مهارت همدلی و همراهی، مهارت خودآگاهی و در نهایت مولفههای مهارتهای حمایتروانی در بلایا از یکدیگر، در شرایط غیرمعمول حمایت کنیم و با امید و باور به فردای بهتر از روزهای جنگی و سختمان عبور کنیم».
راهنمای سلامت روان برای شرایط جنگ
در همین زمینه کمیته مداخله در بحران انجمن روانشناسی ایران هم نسبت به حفظ سلامت روان در شرایط جنگی تأکید کرده است. این کمیته در راهنمای سلامت روان خود آورده که «در شرایطی که صدای انفجار جای صدای آرام طبیعت را میگیرد لازم است بیش از هر زمان دیگری از سلامت روان خود و اطرافیانمان مراقبت کنیم. جنگ نهتنها سلامت جسمی را تهدید میکند، بلکه سلامت روانی را هم در معرض آسیبهای جدی قرار میدهد: ترس، اضطراب، ناتوانی، درماندگی، سوگ، بیخوابی و بسیاری احساسات دیگر، بخشی از تجربه روانی افراد در بحرانهای جنگی است».
آنچه در راهنمای این انجمن آمده برگرفته از توصیههای منابع بینالمللی نظیر سازمان بهداشت جهانی و با هدف ارتقای سلامت روانی در جامعه و حمایت از تابآوری فردی و جمعی نگارش شده که میتواند به کاهش آسیبهای روانی ناشی از جنگ و تقویت سازگاری در این شرایط دشوار کمک کند.
«پذیرش احساسات و جلوگیری از سرکوب آن ها، دسترسی به اطلاعات و اخبار موثق و محدود، برقراری ارتباط اجتماعی و خانوادگی، حفظ روال عادی زندگی تا حد امکان، تمرین تکنیکهای ساده آرامسازی، مراقبت از کودکان و سالمندان و دریافت کمک های تخصصی و حرفه ای در صورت بروز مشکل» از جمله نکات مهمی هستند که کمیته مداخله در بحران انجمن روانشناسی ایران توجه به آن ها در این شرایط ضروری و دارای اهمیت دانسته است.
در دوران جنگ، لازم است هر انسان نهفقط مراقب جسم، بلکه روان خود باشد. همان روانی که این روزها مردم را با استرس و ترس از آینده نامعلوم درگیر خود کرده و امید دارند که هرچه هست به صرف و صلاح جامعه صورت گیرد. /
* گزارش:زیبا امیدی فر
نظر شما