خبرگزاری کردپرس _ کرمانشاه، شهری برآمده از اعماق تاریخ، این روزها نه با جنگ و بلایای طبیعی، بلکه با بیتدبیری و بیبرنامگی در حال از دست دادن ریشههای خود است. خانههایی با معماری اصیل و دیوارهایی که رد پای تاریخ را در خود دارند، یکییکی خاموش میشوند؛ نه با گذر زمان، بلکه با آتش بیتوجهی، بیبرنامگی و در نهایت تخریب.
در سالهای اخیر، سناریویی تکراری در گوشهوکنار شهر اجرا میشود؛ خانههای قدیمی و نفیس، «متروکه» اعلام میشوند، سپس در آتش میسوزند، مهم هم نیست ثبت ملی یا ارزشمند باشند، و پس از مدت کوتاهی بهدلیل «ناایمن بودن» تخریب شده و جای آنها با بنایی بیهویت و مدرن پر میشود. این فرایند تنها یک تخریب فیزیکی نیست؛ این همان بریدن بند ناف شهر از گذشتهاش است.
اما این بار، سرعت بالای مدیران برای انجام مرحله آخر، در همان ساعات اولیه، باعث شده فاصله میان به آتش کشیدن خانه ارزشمند امیرمقتدر یا وطنچی، یا عیوضیها، که دیگر تفاوتی ندارد چه بنامیمش ـ تا متروکه شدن، تخریب و خاکبرداری، به یک روز هم نرسد. امیدوارم نیاز به زمین این بنا برای الحاق به طرح مجاورش ـ سینما پیروزی ـ تنها زاده ذهن مشکوک ما باشد و چنین سناریویی پشت دستورات قاطع مدیران برای هرچه سریعتر برچیده شدن آن بنا نباشد.
یک یک، یک هزار خانه ارزشمند در بافت تاریخی کرمانشاه، از خیابان مدرس و محلههای تاریخی فیضآباد، شریعتی، سعدی، خیام و دبیر اعظم، آبستن چنین سرنوشتی هستند. گویا برخی مالکان این خانهها راه همراه کردن مدیران برای نابودی هویت شهر را آموختهاند.
بیمارستان تاریخی مسیح، دومین بیمارستان قدیمی ایران، در سال ۱۳۹۸ بار دیگر در آتش سوخت. خانه تاریخی ساری اصلانی در کنگاور، خانقاه واقع در پارکینگ شریعتی، حمام میرزا ماشاءالله، بازار تاریخی میرزا ماشاءالله یوسفی، خانههای یزدی، زرشکیان، جلیلیان، واحدی، سرای توکل و حمام آزاد در فیضآباد، و دهها بنای دیگر یا به آتش کشیده شدهاند یا در سکوت تخریب گشتهاند. اینها فقط نام نیستند؛ هرکدام سندی زنده از حافظه شهری ما بودند.
در پس این تخریبها، نه توطئهای پیچیده، بلکه یک خلأ ساده نهفته است: فقدان سند مصوب و جامع برای بافت تاریخی کرمانشاه. سالهاست مدیران شهری، میراث فرهنگی و استانداری نهتنها سندی برای صیانت از این بافت تهیه نکردهاند، بلکه ظاهراً تمایلی هم به تدوین آن ندارند. طرح تفصیلی بافت تاریخی بیش از یک دهه است که بهروزرسانی نشده و نیازمند بازنگری جدی است.
آیا شهری بدون حافظه میتواند آیندهای روشن داشته باشد؟ آیا کرمانشاه میخواهد به مجموعهای از برجها و مراکز خرید بیهویت و خالی از کسبه تبدیل شود، یا میخواهد شهری باشد که هویتش را از دل کوچههای قدیمی و آجرهای روایتگرش حفظ کند؟
سکوت در برابر این روند، مشارکت در جنایتی فرهنگی است. از مسئولان شهری تا فعالان اجتماعی، از رسانهها تا مردم عادی، همه باید سهم خود را در حفظ آنچه باقی مانده، ایفا کنند. چرا که اگر امروز واکنشی درخور نشان ندهیم، فردا دیگر چیزی برای دفاع باقی نخواهد ماند.
بافت تاریخی صرفاً آجر و گچ نیست، بلکه هویت یک ملت، حافظه یک شهر، و سرمایهای فرهنگی است که در هیچ بودجهای قابل جایگزینی نیست. خانههایی در خیابان مدرس، محله تیمچه، جعفرآباد و حتی بخشهایی از فیضآباد هنوز میتوانستند به موزه، گالری یا خانه فرهنگ تبدیل شوند. اما ظاهراً میراث ما برای مدیران، باری اضافیست؛ چیزی که باید از سر باز کرد، نه از آن حفاظت نمود.
وقتی یک خانه تاریخی میسوزد، تنها چوب و خاکستر نیست که نابود میشود؛ روایتهای یک نسل، خاطرات کوچهها، و نشانههای هویت جمعیمان نیز در همان دود به هوا میرود. مدیریت استان اگر امروز نخواهد به بافت تاریخی رسیدگی کند، فردا باید پاسخگوی شهری باشد که دیگر چیزی از گذشتهاش به یاد ندارد.
نظر شما