نهیب مشرف الدین بر مدعیان دین / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان در تازه ترین مطلب خود به مناسبت اول اردیبهشت ماه روز بزرگداشت سعدی، شاعر پرآوازه ایران زمین مطلبی به نگارش درآورده است که در ادامه می‌خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ پانزده سال است که اولین روز اردیبهشت را روز بزرگداشت سعدی نامیده اند و در نکوداشتش کوشیده اند، گفتن از او مانند آثارش سهل و سخت است . سهل است زیرا شاعری تو بر تو و رمز و راز گو چونان همشهریَ ش خواجه شمس الدین (حافظ) [که تقریباً سی و پنج سال بعد از فوت سعدی در شیراز متولد شد]  نیست و سخت است چونکه سخنش را به گفتهٔ خودش باید پس از  عبور از پَرویزَن ( اَلَک- صافی) معرفت درک کرد. نگارنده چندین بار و با عناوین مختلف، در گُنجای بضاعت اندک خود نگاهی کوتاه به نگاه و دیدگاهِ بلند این معمار چیره دست زبان فارسی داشته که در فضای مجازی در دسترس است.

سعدی دانش آموختهٔ نظامیهٔ بغداد و شافعی مذهب است، تقریباً هم زمان با تولدش مهمترین رُخ دادِ ویرانگر سیاسی، فرهنگی و ادبی وقت ( حملهٔ مغول به ایران ) شروع می شود و او کمی پس از چهل سالگی شاهد سقوط بغداد و اعدام المستعصم بالله  به دست هلاکو و پایان خلافت عباسیان می شود.

آسمان را حق بود گر خون بگرید بر زمین
بر زوال مُلک مستعصم امیرالمؤمنین
زینهار از دَور گیتی، و انقلاب روزگار
در خیال کس نیامد کانچنان گردد چنین

زمانهٔ سعدی دورهٔ رونق بازار گرایشات متفاوت دینی است گروهی حملهٔ خان و مان بر انداز مغول را چنین توجیه می کردند؛  «اوراق قرآن در میان قاذورات لگدکوب اقدام و قوایم گشته‎، در این حالت، امیرامام جلال الدین علی بن الحسن الرندی، که در زهد و ورع مقدم و مقتدای سادات ماوراءالنهر بود، روی به امام رکن الدین امام زاده، که از افاضل علمای عالم بود، طیب الله مرقدهما، آورد و گفت: مولانا چه حالت است اینکه من می‌بینم، بیداری است یا به خواب؟ مولانا امامزاده گفت: خموش باش! باد بی‌نیازی خداوند است که می‌وزد» (تاریخ جهان گشای جوینی)

از سوی دیگر تکایا و خانقاه ها گرم فعالیت اند و مردان مدعی دین و دین داری گرم حفظ ظاهر و ‌کم توجه به گوهر دین شده اند. در این اتمسفر بسته است که سعدی هشدارهای تازیانه گون خود را فرود می آورد؛

۱- اشاره به رواج شریعت فروشی برای معیشت اندوزی

زیان می کند مرد تفسیردان
که علم و ادب می فروشد به نان
کجا عقل یا شرع فتوی دهد
که اهل خرد دین به دنیا دهد؟

۲-نکوهش غرور ناشی از جاه و مقام

«یکی مظلمه پیش حجاج یوسف برد،جوابش نگفت و التفاتش نکرد. مرد بخندید و به خنده می رفت و می گفت: این از خدای متکبر تر است، به حجاج رسانیدند، بخواندش که این چرا گفتی؟ گفت: خدا با موسی سخن گفت و تو را از دل نمی آید که با خَلق خدای سخن گویی. حجاج این سخن بشنید و انصافش بداد.

۳-اعتراض تند بر تظاهر و ریا در دین

گنهکار اندیشناک ازخدای
بِه از پارسای عبادت نمای
جمیع پارسایان گو بدانند
که سعدی توبه کرد از پارسایی
چنان از خمر و زَمر و نای و ناقوس
نمی ترسم ،که از زُهد ریایی

۴-ستایش جایگاه رفیع اخلاق و نکوهش علمای غافل

«مراد از نزول قرآن تحصیل سیرَت خوب است نه ترتیل سورت مکتوب. عامی متعبد پیادهٔ رفته است و عالِم متهاون سوار خُفته، عاصی که دست بردارد، به از عابد که در سَر دارد. »

سرهنگ لطیف خویِ دل دار
بهتر ز فقیه مردم آزار

و این بار هم به پایان آمد این دفتر، حکایت هم چنان باقی …

کد خبر 2783464

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha