در برابرِ صفِ «آیا»ها / حبیب الله مستوفی

سرویس کرمانشاه _ استاد حبیب اله مستوفی از چهره های پژوهشگر و صاحب نظر حوزه تاریخ، فرهنگ و فولکلور در منطقه هورامان در تازه ترین مطلب خود به بهانه فرارسیدن روز معلم مطلبی به نگارش درآورده است که در ادامه می‌خوانید:

خبرگزاری کردپرس _ امروز روز معلم است و در حد یک هفته همه از او می گویند و او را می ستایند. اگرچه بر اساس رسمی نانوشته اما جاری تمجیدها هم بیشتر از جانب خودِ متولی(وزارت آموزش و پرورش)است. در سال های اخیر به عنوان یک معلم چه در زمان کار در صف و ستاد و نیز در این ایام(بازنشستگی)چونان بسیاری دیگر ، بسیار از معلم گفته یا نوشته ام.

آیا طنین چند بارهٔ عبارات «معیشت»، «منزلت» و «معرفت» معلم هنوز خوش آهنگ است؟

آیا این پرسش که جامعه به معلم چه می دهد و از او چه می خواهد را باز هم باید طرح کرد؟

آیا این سخن که تأثیر گذاری معلم پنهان و دیر بازده است هنوز محلی از اعراب دارد؟
نشود فاشِ کسی آنچه میان من و توست
تا اشارات نظر نامه رسان من و توست

آیا معلم علاوه بر درس ،مهندسی اجتماع را در چهار دیواری کلاس شکل می دهد؟

آیا مسیر بنیادین توسعه به معنای واقعی خود جز از شاهراه تحول در آموزش و پرورش می گذرد؟

بسیار «آیا»های دیگر قابل طرح اند اما  و بسیار اما!

آیا این «آیا»ها تا چه حد از حدِ یک عبارت خارج می شوند و در مورد معلم جامهٔ رعایت به تن می کنند؟

پاسخش امیدوار کننده نیست زیرا آنچه باید تغییر کند نوع نگاه به معلم و آموزش و پرورش است. به قول مولانا:

فرعِ دید آمد عمل بی هیچ شک
پس نباشد مردم الّا مَردُمَک
رصد یک نگاه به معلم؛

«محمدعلی‌شاه یک معلم روسی به اسم اسمیرنوف که نظامی روسی بود برای تعلیم  پسرش (احمد شاه)استخدام کرده بود پس از عزل محمد علی شاه به دستور هیأت مدیره آن وقت مجلس این معلم اخراج شد.

روسها از عزل معلم روسی فوق‌العاده برآشفته و بنای دوندگی و تقلا گذاشتند و حتی نمایندهٔ سیاسی روس اصرار کرد که به آن معلم اجازه بدهند لااقل هفته‌ای یک ساعت به شاه جوان درس بدهد و در مقابل وعده دادند که نصف قشون روس را از قزوین برگردانند.

حسین قلی خان نواب(۱۲۴۰-۱۳۲۴خ) گفت: عجب حالا ما فهمیدیم که این معلم بقدر نصف اردوی روس وزن و اهمیت و اثر دارد و ما چطور میتوانیم نصف قشون روس را از قزوین برداشته در دربار در باغ گلستان جای دهیم. بر اثر این رد تقاضای بقای معلم، بانک استقراضی روس رجال مؤثر مملکت را با مطالبه قروض آنها به بانک در یک روز مواجه کرد و در یک روز به هر یک از نایب‌السلطنه و سپهدار و سردارمنصور و دیگران مراسله‌ای فرستاده تصفیه دیون آنها را که مثلاً تا صبح آنروز فلان قدر تومان و قران و دینار بود»

ابیات مولانا را به یاد می آورم؛
من میان گفت و گریه می تَنَم
یا بگویم یا بگریم چون کنم؟
گر بگویم فوت می گردد بُکاء
وَر نگویم چون کنم شُکر و ثنا
                        
اردیبهشت ۱۴۰۴خورشیدی

کد خبر 2783906

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha